پابرجا

/pAbarjA/

    alive
    constant
    decisive
    foursquare
    immobile
    sure
    rigid
    secure
    stable
    strong
    unshakeable
    fixed
    firm

فارسی به انگلیسی

پابرجا بودن
prevail, stand

پابرجا شدن
consolidate, stabilize

پابرجا کردن
consolidate, establish, reinforce, secure, settle, stabilize

مترادف ها

stable (صفت)
پایدار، پایا، محکم، ثابت، پا بر جا، استوار، باثبات، مداوم

firm (صفت)
پایدار، سفت، سخت، محکم، ثابت، پا بر جا، استوار، متین، راسخ، مستحکم، پرصلابت

confirmed (صفت)
تصدیق شده، تایید شده، موید، برقرار، پا بر جا

established (صفت)
مثبت، مقرر، پا بر جا

loyal (صفت)
وفادار، صادق، ثابت، پا بر جا، وظیفه شناس، با وفا، امین، مشروع

fixed (صفت)
معین، مقرر، ثابت، پا بر جا، جایگیر، مقطوع، ماندنی

regular (صفت)
حقیقی، معین، مرتب، منظم، عادی، متقارن، پا بر جا، با قاعده

resolute (صفت)
ثابت، پا بر جا، ثابت قدم، مصمم

پیشنهاد کاربران

ماندگار
بی نقل . [ ن َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی نقل ) بی انتقال . ثابت . دایم و همیشه . ( از حاشیه ٔ لیلی و مجنون چ وحید ص 31 ) . پابرجا : اورنگ نشین ملک بی نقل فرمانده بی نقیصه چون عقل . نظامی .
صاحب ثبات ؛ پابرجا.
تا مساعد
جاوید ، همیشگی ، 😘😘
مرجان استوار
استوار و همیشگی
انسانی در حال مقاومت

پر و پا قرص
ادامه دار
هفت کلمه ای
استوار

ثابت
مقاوم
راسخ

استوار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس