disbeliever, heretic
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
وُی ( اوی ) به معنای او می باشد که به اشتباه وِی خوانده می شود.
=او
در پارسی همان "پسوند" است و هم "پیشوند".
"پیشوند" َش را که من دانشی درباره اش ندانم و تنها می دانم بیشتر کاربرد "ضد کردن، پاد کَردَن" دارد. در این باره به دیدگاه کاربر گرامی /فرتاش/ سری بزنید.
"پسوند وی" بدین شیوه بکار گرفته می شود که اگر واج ( =حرف ) پایانی اش "واکه" نبود، که یک "َوی" به آن بیفزایید.
... [مشاهده متن کامل]
اگر واکه بود، آن را پاک کنید و پسوند "َوی" را بیفزایید.
این پسوند برابر "ای، ی" است و چیز ویژه ای نیست.
برای نمونه:
فرانسوَی=فرانسه ای
مینَوی=مینو ای
گیتَوی=گیتی ای
میتوان هِنگام هایی که افزودن "ی" خیلی واژه را زیبا نمی کند و یا نمی توان به واژه "ی" افزود، میتوان از این پسوند زیبا بهره برد.
بِدرود.
"پیشوند" َش را که من دانشی درباره اش ندانم و تنها می دانم بیشتر کاربرد "ضد کردن، پاد کَردَن" دارد. در این باره به دیدگاه کاربر گرامی /فرتاش/ سری بزنید.
"پسوند وی" بدین شیوه بکار گرفته می شود که اگر واج ( =حرف ) پایانی اش "واکه" نبود، که یک "َوی" به آن بیفزایید.
... [مشاهده متن کامل]
اگر واکه بود، آن را پاک کنید و پسوند "َوی" را بیفزایید.
این پسوند برابر "ای، ی" است و چیز ویژه ای نیست.
برای نمونه:
فرانسوَی=فرانسه ای
مینَوی=مینو ای
گیتَوی=گیتی ای
میتوان هِنگام هایی که افزودن "ی" خیلی واژه را زیبا نمی کند و یا نمی توان به واژه "ی" افزود، میتوان از این پسوند زیبا بهره برد.
بِدرود.
منبع. کتاب فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان فارسی دکتر منوچهر آریان پور کاشانی
وی شخصیت اصلی در مجموعه کتاب کمیک وی مثل وندتا از انتشارات ورتیگو/دی سی کامیکس است که توسط نویسنده آلن مور و طراح دیوید لوید خلق شده است. او یک آنارشیست انقلابی، مأمور خودخوانده و جنگجوی آزاده ای اسرار آمیز است که به راحتی توسط صورتک گای فاکس، موهای بلند و جامهٔ تیره خود قابل تشخیص است. تلاش او برای سرنگونی و از بین بردن دولت تمامیت خواه ویران شهر پادشاهی متحد بریتانیا توسط فعالیت های قهرمانانه است.
... [مشاهده متن کامل]
هوگو ویوینگ در فیلم وی مثل وندتا ( ۲۰۰۵ ) به کارگردانی جیمز مک تیگو وظیفه بازی در این نقش را بر عهده داشت.
... [مشاهده متن کامل]
هوگو ویوینگ در فیلم وی مثل وندتا ( ۲۰۰۵ ) به کارگردانی جیمز مک تیگو وظیفه بازی در این نقش را بر عهده داشت.
اندازه
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Wei
کوچکترین کسری از یک اتر، با هر اتر به ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ Wei.
کوچکترین کسری از یک اتر، با هر اتر به ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ Wei.
وی اگر در اسم شهر وروستا یا منطقه باشد به معنای چاه می باشد روستای وی در جیرفت و ر وستای وی وی در بجنوردو اسم هر روستایی که دران اسم وی باشد به معنای چاه می باشند بالغ بر صد روستا درایران وجود دارد که در آنها جز ( وی ) وجود دارد
پیشوندِ " ent" از زبانِ آلمانی در بسیاری از جایها با پیشوندهایِ زیر از زبانِ پارسی کارکردِ یکسانی دارد:
1 - پیشوندِ " دَر، بدَر" : هنگامیکه این پیشوند به " بیرون" نِشانِش داشته باشد؛ برای نمونه در واژگانی همچون " دَر رفتن/دَر کردن/ دَر شدن/ دَر آوردن ".
2 - پیشوندِ " گُ/وی"
1 - پیشوندِ " دَر، بدَر" : هنگامیکه این پیشوند به " بیرون" نِشانِش داشته باشد؛ برای نمونه در واژگانی همچون " دَر رفتن/دَر کردن/ دَر شدن/ دَر آوردن ".
2 - پیشوندِ " گُ/وی"
وی به معنی او که یک پیشوند است.
پیوستِ دیدگاهِ پیشینم:
چنانکه در پیام پیشینم گفته شد، پیشوندِ " وی/گُ" در زبانهایِ ایرانی ( اوستایی، پارسیِ میانه - پهلوی، پارسیِ کُنونی ) کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " dis" در زبانهایِ اروپایی دارد.
... [مشاهده متن کامل]
در پَسگشتِ زیر نیز کارواژه یِ "وی. دا" از واژه یِ "ویدائیتی" برابر با " dis. pose" گرفته شده است.
نکته بسیار ارزشمند:
به جایِ پیشوندِ "dis" از زبانهایِ اروپایی می توان پیشوندِ " وی/گُ " را بکار گرفت. پیشوندِ " وی/گُ" کاربردِ فراگیرتری در پیوند با پیشوندِ " dis" داشته است؛ پس هیچگونه نگرانی نباید داشت.
پَسگشت:
در رویبرگِ xxviii از نبیگِ " دستورِ زبانِ اوستا در همسنجی با سانسکریت:
Avesta grammar in comparison with sanskrit " نوشته یِ "ویلیامز جَکسون" آمده است:
چنانکه در پیام پیشینم گفته شد، پیشوندِ " وی/گُ" در زبانهایِ ایرانی ( اوستایی، پارسیِ میانه - پهلوی، پارسیِ کُنونی ) کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " dis" در زبانهایِ اروپایی دارد.
... [مشاهده متن کامل]
در پَسگشتِ زیر نیز کارواژه یِ "وی. دا" از واژه یِ "ویدائیتی" برابر با " dis. pose" گرفته شده است.
نکته بسیار ارزشمند:
به جایِ پیشوندِ "dis" از زبانهایِ اروپایی می توان پیشوندِ " وی/گُ " را بکار گرفت. پیشوندِ " وی/گُ" کاربردِ فراگیرتری در پیوند با پیشوندِ " dis" داشته است؛ پس هیچگونه نگرانی نباید داشت.
پَسگشت:
در رویبرگِ xxviii از نبیگِ " دستورِ زبانِ اوستا در همسنجی با سانسکریت:
Avesta grammar in comparison with sanskrit " نوشته یِ "ویلیامز جَکسون" آمده است:
آشنایی با پیشوندِ "وی/ گُ" در زبانِ پارسی:
پیشوندِ کارواژه یِ " وی/گُ " در زبانِ پارسی نقشِ کارکردیِ یکسانی با پیشوندِ dis در زبانهای اروپایی دارد ( ریختهایِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ انگلیسی de و di نیز می باشند ) .
... [مشاهده متن کامل]
کاربردِ پیشوندِ " وی/گُ " در زبانِ پارسی:
1 - این پیشوند نشانگرِ "ضدیت ( =پادسویی، همیستاری ) ، دفع شَوَندگی، دوری، جدایی" یا opposition ( =ضدیت، همیستاری ) است. ریختِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ پارسی "بی" می باشد که درست بمانندِ "dis" در بسیاری جاها عاملِ نفی کننده است ( دگرگونیِ آوایی ( و/ب ) در زبان پارسی رواگمند بوده است ) . در زبان پارسی واژگانی همچون بیکار، بیسواد، بیچاره و. . . و در زبانهای اروپایی واژگانی همچون disagree، disbelief و. . . گویایِ آن است.
2 - نشاندهنده یِ "تمایز، برتری، جدایی، وجه تمایز قائل شدن، جورِ دیگر بودن، تمیز دادن، تشخیص دادن" که در واژگانی همچون "گُزیدن"، "گُزینش" و. . . در زبانِ پارسی و "ویزیهیستن" به چمِ "تمیز دادن، تشخیص دادن، جدا کردن" در پارسیِ میانه و واژگانی همچون distinction، distinguish و. . . در زبانهای اروپایی است.
ریختِ کهن ترِ کارواژه یِ " گُزیدن"، "ویچیدن" به چمِ " تمیز دادن، جدا کردن، برگزیدن" بوده که از پیشوندِ "وی" به همراه کارواژه یِ "چیدَن" ساخته شده است. دگرگونیِ آواییِ ( چ/ز ) نیز در زبانهای ایرانی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
3 - نشاندهنده یِ " گُسترانندگی" در واژگانی همچون گُستردَن، گُسترش و. . . . در زبان اوستایی "ستر " به چمِ "گُستردَن" بوده و پیشوندِ " وی/گُ" پس از چسبیدن به واژه یِ " ستر" همان کارایی را قوت می بخشد. "وی" در زبانِ اوستایی در قالبِ کارواژه به چمِ " گُستَردَن" نیز بوده است. ( " وی " در کارواژه "ویستردن/گُستردن" به چمِ " دور شدگی و گسترش" بکار رفته است؛ آنرا با واژه destroy که ساخته شده از پیشوندِ de ( ریختِ دیگرِ dis ) و stroy که همریشه با واژه "ستر" در زبان اوستایی است، مقایسه کنید ( دو کارواژه با ریختِ یکسان ولی با دو برداشتِ ناهمسان. )
4 - نشاندهنده یِ "پخش کنندگی یا پخش شوندگی، پراکندگی، باز شوندگی" که در واژگانی همچون distribute، distribution در زبانهای اروپایی و کارواژه "ویشکوفتن ( وی. شکُفتَن ) " در پارسیِ میانه به چمِ" از تخم درآمدن" می باشد یا هنگامیکه " غنچه یِ گُلِ سربسته، باز می شود" آنرا بکار می بریم. واژگانی همچون " ویشادَن/گُشودن"، "وییافتن" به چمِ "بازکردن ( دهان ) "، "ویشینجیدن" به چمِ " زهر پاشیدن یا پرآکندنِ زهر" و. . . .
5 - نشاندهنده یِ "تقسیم کردن، جداکردن" که در واژگانی همچون "ویشکیدن" به چمِ "جداکردن، تقسیم کردن"، "ویساندن" به چمِ "جدا کردن"، ویسیستَن ( شکستن ) /گُسستَن" و واژگانی همچون division در زبانهای اروپایی نیز دیده می شود.
6 - نشاندهنده یِ "جدایش، جابجایی، دوری، فاصله داشتن" که در واژگانی همچون "ویهیستَن " به چمِ "جابجا کردن"و واژگانی همچون " distance" و. . . در زبانهای اروپایی دیده می شود.
7 - نشاندهنده یِ " آسیب زدن یا آسیب رساندن، خراب کردن، ویرانی و نابودی" که در واژگانی همچون "ویرانیدن"، " ویموشتَن" به چمِ " آسیب زدن، خراب کردن"، "ویناهیدن" به چمِ " نابود و تباه کردن"، " ویکندن" به چمِ "ویران کردن"، "ویزوستن، ویزودن/گزاییدن" به چمِ " آسیب رساندن" در واژه ای همچون گَزَند"، و واژگانی همچون destroy و. . . در زبانهای اروپایی نیز دیده می شود.
8 - نشاندهنده یِ " آرایشمندی، ترتیب، نظم" ( arrangment - order ) که در واژگانی همچون "ویراژیدن"، " ویراستَن وهمچنین کارواژه یِ "ویناردَن/گُناردن" به چمِ "مرتب کردن، منظم کردن" دیده می شود و در زبانهای اروپایی می توان به واژه یِ discipline اشاره کرد.
9 - نشاندهنده یِ " رایزنی و مشورت، بررسی، چاره جویی" که درواژگانی همچون " ویزیرینیدن/ویچیرینیدن" به چمِ "فتوی دادن، حکم کردن"، "ویزیر یا وَزیر"، "ویچاردن/گُزاردن"، " گُزیر، گُزیردَن ( =چاره جُستن ) "، "ویزوستن" به چمِ "پژوهیدن، بررسی کردن" و در واژگانی همچونdeliberation، discussion و. . . در زبانهای اروپایی دیده می شود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
همچنین واژگانِ دیگری همچون "ویشُفتَن" در زبانِ پارسی میانه وجود داشته که با واژه یِ "disturb" در زبانهای اروپایی همچم است. در واژه " آشفتن"، " آ" پیشوند و " شُفتن" کارواژه است که در اینجا با پیشوندِ "وی" همراه شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
به روشنی فتادهایِ ( =مواردِ ) بالا با یکدیگر در بسیاری جاها همپوشانی دارند و می توان آنها را به فتادهایِ ( =مواردِ ) کمتر فروکاست و دامنه یِ آنها را تنگتر کرد. برای نمونه فتادهایِ 1، 2، 3، 4، 5، 6 ازنظر کاربردی همپوشانی دارند ولی پیوندِ فتادهایِ 7، 8، 9 با یکدیگر یا با فتادهایِ 1، 2، 3، 4، 5، 6 نیازمندِ بررسی بیشتر است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
در نبیگِ "فرهنگ واژه های اوستا" در رویه هایِ 1331 تا 1333، "وی" هم در قالبِ "کارواژه" و هم در قالبِ " پیشوند" آمده است:
" وی " در قالبِ "کارواژه" به چمِ
1 - پیگیری کردن، گُریختن، افتادن2 - پخش کردن3 - سرتاسر گُستردن4 - دنبال کردن، فرار کردن
آمده است.
" وی" در قالبِ "پیشوند" به چمِ
1 - جز، بی، جدا، جوردیگر، جداگانه، همیستار2 - دو تا، دولا ( two fold )
آمده است.
مطابقتِ "وی" در فِتادهایِ 1 تا 9 با " وی"در نبیگِ فرهنگ واژه هایِ اوستا کارِ آسانی است. تنها به این نکته بسنده می کنم که "وی" به چمِ " گُریختن" بازنمایی کننده یِ "دورشَوَندگی" در فتادهایِ بالا است.
پیشوندِ کارواژه یِ " وی/گُ " در زبانِ پارسی نقشِ کارکردیِ یکسانی با پیشوندِ dis در زبانهای اروپایی دارد ( ریختهایِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ انگلیسی de و di نیز می باشند ) .
... [مشاهده متن کامل]
کاربردِ پیشوندِ " وی/گُ " در زبانِ پارسی:
1 - این پیشوند نشانگرِ "ضدیت ( =پادسویی، همیستاری ) ، دفع شَوَندگی، دوری، جدایی" یا opposition ( =ضدیت، همیستاری ) است. ریختِ دیگرِ این پیشوند در زبانِ پارسی "بی" می باشد که درست بمانندِ "dis" در بسیاری جاها عاملِ نفی کننده است ( دگرگونیِ آوایی ( و/ب ) در زبان پارسی رواگمند بوده است ) . در زبان پارسی واژگانی همچون بیکار، بیسواد، بیچاره و. . . و در زبانهای اروپایی واژگانی همچون disagree، disbelief و. . . گویایِ آن است.
2 - نشاندهنده یِ "تمایز، برتری، جدایی، وجه تمایز قائل شدن، جورِ دیگر بودن، تمیز دادن، تشخیص دادن" که در واژگانی همچون "گُزیدن"، "گُزینش" و. . . در زبانِ پارسی و "ویزیهیستن" به چمِ "تمیز دادن، تشخیص دادن، جدا کردن" در پارسیِ میانه و واژگانی همچون distinction، distinguish و. . . در زبانهای اروپایی است.
ریختِ کهن ترِ کارواژه یِ " گُزیدن"، "ویچیدن" به چمِ " تمیز دادن، جدا کردن، برگزیدن" بوده که از پیشوندِ "وی" به همراه کارواژه یِ "چیدَن" ساخته شده است. دگرگونیِ آواییِ ( چ/ز ) نیز در زبانهای ایرانی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
3 - نشاندهنده یِ " گُسترانندگی" در واژگانی همچون گُستردَن، گُسترش و. . . . در زبان اوستایی "ستر " به چمِ "گُستردَن" بوده و پیشوندِ " وی/گُ" پس از چسبیدن به واژه یِ " ستر" همان کارایی را قوت می بخشد. "وی" در زبانِ اوستایی در قالبِ کارواژه به چمِ " گُستَردَن" نیز بوده است. ( " وی " در کارواژه "ویستردن/گُستردن" به چمِ " دور شدگی و گسترش" بکار رفته است؛ آنرا با واژه destroy که ساخته شده از پیشوندِ de ( ریختِ دیگرِ dis ) و stroy که همریشه با واژه "ستر" در زبان اوستایی است، مقایسه کنید ( دو کارواژه با ریختِ یکسان ولی با دو برداشتِ ناهمسان. )
4 - نشاندهنده یِ "پخش کنندگی یا پخش شوندگی، پراکندگی، باز شوندگی" که در واژگانی همچون distribute، distribution در زبانهای اروپایی و کارواژه "ویشکوفتن ( وی. شکُفتَن ) " در پارسیِ میانه به چمِ" از تخم درآمدن" می باشد یا هنگامیکه " غنچه یِ گُلِ سربسته، باز می شود" آنرا بکار می بریم. واژگانی همچون " ویشادَن/گُشودن"، "وییافتن" به چمِ "بازکردن ( دهان ) "، "ویشینجیدن" به چمِ " زهر پاشیدن یا پرآکندنِ زهر" و. . . .
5 - نشاندهنده یِ "تقسیم کردن، جداکردن" که در واژگانی همچون "ویشکیدن" به چمِ "جداکردن، تقسیم کردن"، "ویساندن" به چمِ "جدا کردن"، ویسیستَن ( شکستن ) /گُسستَن" و واژگانی همچون division در زبانهای اروپایی نیز دیده می شود.
6 - نشاندهنده یِ "جدایش، جابجایی، دوری، فاصله داشتن" که در واژگانی همچون "ویهیستَن " به چمِ "جابجا کردن"و واژگانی همچون " distance" و. . . در زبانهای اروپایی دیده می شود.
7 - نشاندهنده یِ " آسیب زدن یا آسیب رساندن، خراب کردن، ویرانی و نابودی" که در واژگانی همچون "ویرانیدن"، " ویموشتَن" به چمِ " آسیب زدن، خراب کردن"، "ویناهیدن" به چمِ " نابود و تباه کردن"، " ویکندن" به چمِ "ویران کردن"، "ویزوستن، ویزودن/گزاییدن" به چمِ " آسیب رساندن" در واژه ای همچون گَزَند"، و واژگانی همچون destroy و. . . در زبانهای اروپایی نیز دیده می شود.
8 - نشاندهنده یِ " آرایشمندی، ترتیب، نظم" ( arrangment - order ) که در واژگانی همچون "ویراژیدن"، " ویراستَن وهمچنین کارواژه یِ "ویناردَن/گُناردن" به چمِ "مرتب کردن، منظم کردن" دیده می شود و در زبانهای اروپایی می توان به واژه یِ discipline اشاره کرد.
9 - نشاندهنده یِ " رایزنی و مشورت، بررسی، چاره جویی" که درواژگانی همچون " ویزیرینیدن/ویچیرینیدن" به چمِ "فتوی دادن، حکم کردن"، "ویزیر یا وَزیر"، "ویچاردن/گُزاردن"، " گُزیر، گُزیردَن ( =چاره جُستن ) "، "ویزوستن" به چمِ "پژوهیدن، بررسی کردن" و در واژگانی همچونdeliberation، discussion و. . . در زبانهای اروپایی دیده می شود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
همچنین واژگانِ دیگری همچون "ویشُفتَن" در زبانِ پارسی میانه وجود داشته که با واژه یِ "disturb" در زبانهای اروپایی همچم است. در واژه " آشفتن"، " آ" پیشوند و " شُفتن" کارواژه است که در اینجا با پیشوندِ "وی" همراه شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
به روشنی فتادهایِ ( =مواردِ ) بالا با یکدیگر در بسیاری جاها همپوشانی دارند و می توان آنها را به فتادهایِ ( =مواردِ ) کمتر فروکاست و دامنه یِ آنها را تنگتر کرد. برای نمونه فتادهایِ 1، 2، 3، 4، 5، 6 ازنظر کاربردی همپوشانی دارند ولی پیوندِ فتادهایِ 7، 8، 9 با یکدیگر یا با فتادهایِ 1، 2، 3، 4، 5، 6 نیازمندِ بررسی بیشتر است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
در نبیگِ "فرهنگ واژه های اوستا" در رویه هایِ 1331 تا 1333، "وی" هم در قالبِ "کارواژه" و هم در قالبِ " پیشوند" آمده است:
" وی " در قالبِ "کارواژه" به چمِ
1 - پیگیری کردن، گُریختن، افتادن2 - پخش کردن3 - سرتاسر گُستردن4 - دنبال کردن، فرار کردن
آمده است.
" وی" در قالبِ "پیشوند" به چمِ
1 - جز، بی، جدا، جوردیگر، جداگانه، همیستار2 - دو تا، دولا ( two fold )
آمده است.
مطابقتِ "وی" در فِتادهایِ 1 تا 9 با " وی"در نبیگِ فرهنگ واژه هایِ اوستا کارِ آسانی است. تنها به این نکته بسنده می کنم که "وی" به چمِ " گُریختن" بازنمایی کننده یِ "دورشَوَندگی" در فتادهایِ بالا است.
به قد کشیدن برنج هنگام جوش می گویند
وی یک نوع پروتئین است که ورزشکاران و عضله سازان از آن استفاده میکنند
و همینطور در دیرین دیرین که می گفتند ( شخصی - نزد وی - شتافت )
و همینطور در دیرین دیرین که می گفتند ( شخصی - نزد وی - شتافت )
وی یا همان او
وی به معنای ضد به کار میرفته است
وی - دَئوَ :ضد دیو یا همان مَزدَیَسنا است که مفهوم یکتاپرستی دارد یا پیروان دین زرتشت را گویند
به بد دینان دیو یسنا گفته میشد و به زرتشتیان وی دئو یا بهدینان
در نیشابور که هنوز به پارسی دری حرف میزنند از وی vi برای زمانیکه کسی اذیت میکند استفاده میکنند
... [مشاهده متن کامل]
مثلا : وی وی مَکُن یا وی نگاش کن
وی - دَئوَ :ضد دیو یا همان مَزدَیَسنا است که مفهوم یکتاپرستی دارد یا پیروان دین زرتشت را گویند
به بد دینان دیو یسنا گفته میشد و به زرتشتیان وی دئو یا بهدینان
در نیشابور که هنوز به پارسی دری حرف میزنند از وی vi برای زمانیکه کسی اذیت میکند استفاده میکنند
... [مشاهده متن کامل]
مثلا : وی وی مَکُن یا وی نگاش کن
واژه ای محترم برای او است
احساس خطر کردن. . . تعجب کردن
وِی نام روستایی واقع در استان هرمزگان
دهکده ای در استان هرمزگان
در پهلوی او با ریخت Oy بوده که کاربردش مانند he و she بود، ولی وی با ریخت Awē مانند him و her در جایگاه کنشگیریگ بکار میرفته. همینجور هم برای oyšān که امروزه ایشان شده است و awešan که در زبان مازندرانی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
وشون گفته میشود. به من کنشگری ( I در انگلیسی ) هم az یا an گفته میشد و به من کنشگیری ( me در انگلیسی ) من man.
وی در فارسی پهلوی به ریخت اوی به کار می رفت. شباهت های زیادی بین فارسی و کردی وجود داره و دلیلش اینه که هردو زبان ایرانیک هستن این واژگان هم ریشه هستن از همدیگه وام گرفته نشدن
وی:او، شما، آن، ایشان
آن وی یعنی آن نفر
آن وی یعنی آن نفر
وِیْ؛ نحوه خواندن / و ای /در شعر. مانند بیت زیر از جامی:
کای فرازنده ی این چرخ بلند!
و ای نوازنده ی دل های نژند
در ضمن /کای/به معنای که ای / کِیْ/ تلفظ می شود.
کای فرازنده ی این چرخ بلند!
و ای نوازنده ی دل های نژند
در ضمن /کای/به معنای که ای / کِیْ/ تلفظ می شود.
WE کلمه یک کلمه کردی است که وارد زبان فارسی شده است
او
او_ شما _خود _ایشان
در زبان لری بختیاری به معنی
وای
Voe
وای
خود، ایشان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)