وهم

/vahm/

    daydream
    groundless fear
    delusion
    fiction
    nonentity
    phantasm
    imagination
    apprehension
    conjecture
    phantom
    reverie
    notion
    hallucination
    whimsy

فارسی به انگلیسی

وهم اندیشی
fallacy

وهم انگیز
fallacious, hallucinatory

وهم اور
hallucinatory

وهم پردازی کردن
fantasize

وهم زده شدن
hallucinate

وهم زده کردن
hallucinate

وهم و خیال
fantasy

مترادف ها

illusion (اسم)
غلط، خیال، گول، خیال باطل، خیال واهی، خیال خام، حیله، وهم

fiction (اسم)
داستان، بهانه، خیال، اختراع، دروغ، وهم، افسانه، جعل، قصه

delusion (اسم)
غلط، فریب، اغفال، وهم، پندار بیهوده

fancy (اسم)
خیال، هوس، تصور، وهم، قوه مخیله، پنداره

specter (اسم)
شبح، روح، هم، وهم، تخیل، خیال و فکر

whim (اسم)
خیال، هوس، علاقه دمدمی، وهم، پنداره، وسواس، تلون مزاج، تغییر ناگهانی، هوی و هوس

fantasy (اسم)
تمایل، هوس، وهم، فانتزی، قوه مخیله، وسواس، نقشه خیالی

hallucination (اسم)
خیال، تجسم، اغفال، وهم، خطای حس، تو هم

figment (اسم)
خیال، اختراع، وهم، افسانه، سخن جعلی

whigmaleerie (اسم)
اسباب، هوس، وهم، تلون مزاج، چیز قشنگ و ارزان

mirage (اسم)
وهم، سراب، کوراب، نقش بر اب، امر خیالی

پیشنهاد کاربران

سلیم
وهم: کج پندار، گمان نادرست
خیال وجود خارجی ندارد و تنها در وجود و تخیل ( شکل سازی ) ماست!
این واژه پهلوی است کما اینکه ما در زبان پهلوی واژه های بر همین وزن نیز داریم مانند سهم به معنای ترس، یا تهم به معنای پهلوان. هم چنین در زبان انگلیسی کلمه whim به معنی وهم است. پس نشان می دهد که این کلمه ریشه فارسی دارد، چون زبان پارسی هم جز زبان های هند و اروپایی است.
توهم، پنداره، خیال، تخیل
این واژه آریایی است:
واژه آریایی وهم ( =خیال ) که عرب از روی آن لغتهای توهم و متوهم و اوهام را جعل کرده از ریشه سنسکریت abhima ساخته شده که این ریشه در واژهabhiman अभिमन् به معنای تصورکردن imagine و در واژه abhimata अभिमत به معنای تصور شده imagined به کار رفته است. بدل شدن بهم به وهم مانند بدل شدن بس - وس و بند - وند و بلگ - ولگ=برگ و بد - وت و بر - ور و ورف - برف است.
...
[مشاهده متن کامل]


این واژه آریایی است:
واژه آریایی وهم ( =خیال ) که عرب از روی آن لغتهای توهم و متوهم و اوهام را جعل کرده از ریشه سنسکریت abhima ساخته شده که این ریشه در واژهabhiman अभिमन् به معنای تصورکردن imagine و در واژه abhimata अभिमत به معنای تصور شده imagined به کار رفته است. بدل شدن بهم به وهم مانند بدل شدن بس - وس و بند - وند و بلگ - ولگ=برگ و بد - وت و بر - ور و ورف - برف است.
...
[مشاهده متن کامل]


درک جزیی معانی را وهم گویند که تصور نمی شود بلکه درک می شود و دارای شکل نیست فی المثل شخصی از شخصی نفرت دارد ، این نفرت او چون به صورت کلی نیست و به یک شخص خاص اختصاص دارد وهم است و این نفرت شکل ندارد چون خود نفرت دارای شکل برونی نیست . وهم با خیال متفاوت است .
ذهن نا آگاهی
رویا

بپرس