دو نکته پیرامونِ فعلهایِ انجامیده به " - ودَن" با بُنهایِ کُنونیِ پایان یافته با " - آی " : نکته1: پیوندِ ساختاریِ فعلهایِ یادشده با واژگانِ دارایِ پسوندِ " - ون، - ونه" : نمونه ها: افزودن /افزون، افزونه ... [مشاهده متن کامل]
پالودَن /پالون، پالونه مودَن/مون، مونه نِمودن /نِمون، نِمونه آزمودن /آزمون آمودَن /آمون رهنمودن /رهنمون و . . . . با این فراروند میتوان نوواژگانِ زیبایی را از دیگر فعلهایِ انجامیده به " - ودَن" با بُنهایِ کُنونیِ پایان یافته به " آی - " ساخت. برای نمونه میتوان از واژگانِ " آلودَن/آلون، آلونه" و " سرودَن/سرون" و. . . بهره جُست و نوواژگانی را، چه ساده یا چه آمیغی ( =ترکیبی ) ، از آنها ساخت. نکته 2: فعلهایِ انجامیده به " - ودن" با بنهایِ کنونیِ پایان یافته به " - آی"، ریختهایِ سببی ( Kausativ ) هستند که رفتاری بمانندِ فعلهایِ ساده در گزاره ها ندارند. آنها بمانند ریختهایِ سببیِ فعلهایِ زبانِ آلمانی که دارایِ آوانشانهایِ زِبَرواکه ای ( umlaut ) هستند، می باشند و چنین ریختهایِ سببی ای نیز در زبانِ سانسکریت داریم. در کنارِ این دسته از فعلهایِ سببی، ما دسته ای دیگر، به یادگارِ زبانِ اوستایی، داریم که واکه ی " َ : a " به ریختِ " آ : ā " درمی آید؛ بمانندِ " گُذَردَن/گُذاردن" . همچنین ما در زبانِ پارسیِ میانه دو پسوندِ کُناکی ( =فاعلی ) " - آک : āk - " و " - وک: uk - " داریم که 1 - پسوندِ " - آک:āk - " ریختِ کُناکی/سببیِ پسوندِ ساده یِ " - َ ک : ak - " می باشد و با فعلهایِ سببی ای که دچارِ آواگردانیِ " َ : a " به " آ : ā" می شوند، همانندی دارد. 2 - پسوندِ کُناکی " - وک" که با فعلهایِ سببیِ انجامیده به " - ودن : udan - " با بُنهایِ کُنونیِ پایان یافته به " - آی"، همانندی دارد. ولی پرسش اینجاست که اگر فعلهایِ انجامیده به " - ودَن" که دارایِ بنهایِ کُنونیِ پایان یافته به " - آی" هستند، سببی ( Kausativ ) باشند، پس ریختهایِ "ساده" ی این فعلها چه هستند؟ این پرسش را می توان از برخی واژگانِ همچنان برجای مانده پاسخ داد. ما در زبانِ پارسی واژگانِ زیر را داریم که به " - آد " می انجامند: مودَن/ ماد، ماده ( از ریشه اوستاییِ " ما " ) نِمودن/نِماد پالودن/پالاد آمودن/آماد، آماده افزودن/افزاد ( اف. زاد ) ( هرچند که کریستین بارتولومه واژه یِ " افزودَن" را از ریشه یِ دیگری دانسته که نادرست است ) و. . . . این واژگانِ انجامیده به " - آد" بُنهایِ گذشته از فعلهایِ ساده ای هستند که مصدرِ آنها " - آدَن" است؛ پس داریم: مادَن ( ساده ) /مودَن ( سببی ) نمادَن ( ساده ) /نِمودن ( سببی ) پالادَن ( ساده ) . پالودَن ( سببی ) آمادن ( ساده ) /آمودن ( سببی ) افزادَن ( ساده ) ، افزودن ( سببی ) و. . . . همین فراروند را می توان درباره یِ دیگر فعلهایِ انجامیده به " - ودَن" با بُنهایِ کُنونیِ پایان یافته به " - آی" پیش گرفت. برای نمونه: آلادَن / آلودَن سرادَن/سرودَن و . . . . بمانندِ نوواژگانی که در نکته 1 می توان ساخت، در اینجا نیز می توان دامنه یِ واژگانِ زبانِ پارسی را بیش از پیش گسترش داد و نوواژگانِ زیبایی را، چه ساده یا چه آمیغی ( =ترکیبی ) ، پدید آورد. بمانندِ " آلاد، سراد و. . . " .
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
وَن = پیروز ، فاتح
زبان گنجشک یا ون ( نام علمی: Fraxinus excelsior ) یکی از گونه های گیاهان گل دار از راسته نعناسانان است. این درخت بیشتر بومی اروپا است و در شمال اسکاندیناوی و جنوب شبه جزیره ایبری انتشار دارد همچنین این درخت در جنوب غربی آسیا از شمال ترکیه تا شرق قفقاز و کوه های البرز می روید. ... [مشاهده متن کامل]
در ایران نام های محلی گوناگونی دارد مانند «درخت ون»، «دردار»، «وند»، «ونو»، «بناو»، «بنو»، «اهر»، «نباوج»، «قوش دیلی»، «تلک وتلکوچی»، «خوش تباخ»، «لسان العصفور»، «لسان العصافیر»«بنوش»«سروو». به خاطر شکل میوه های درخت است که نام «زبان گنجشک» را برایش برگزیده اند. میوه های خشک و بیضی شکلی که کمی نوک تیز می شوند و شبیه زبانِِ گنجشک هستند. میوه زبان گنجشک «سامار» نیز نامیده می شود. زبان گنجشک گل ملی کشور سوئد است.
ون = درخت سایه گستر
در نبیگ پهلوی �خسرو قبادان و ریدک� نام ون ( نوعی چنگ که با چوب درخت زبان گنجشک ساخته می شده است ) کنار چنگ، بربط تمبور که همگی از سازهای پر رواج بوده اند ، آمده است ( ص ۱۱ ) . همچنین در نبیگ پهلوی درخت ... [مشاهده متن کامل]
آسوریک ( ص ۷۷ ) نیز نام بربط یادشده است. بز در یادکرد برتری خویش بر درخت چنین می گوید که �چنگ و ون و کَنّار و بربط و تمبور، همه [که] زنند، به من سرایند�،
به گزارش خبرگزاری تاس یک دستگاه ون در حوالی مرز های کشور متوقّف شد که حاوی هزاران گنجشک بود و راننده آن قصد داشت این گنجشک ها را به خارج از کشور منتقل کند که توسط مرزبانان دستگیر و به مقامات قضایی تحویل داده شد گفته شده این فرد عضو قاچاق اعضای بدن بوده و قصد داشت که زبان های این گنجشک ها را با قیمت بالا جهت پیوند به مار های آن مناطق بفروشد. ... [مشاهده متن کامل]
نتیجه اخلاقی این گزارش تخیلی: ون=درخت زبان گنجشک
یکی ازاسامی آلات موسیقی است وشاید همان چنگ باشد . به معنی چنگ رجوع شود