ولگردی

/velgardi/

    vagrancy
    roving
    ramble
    vagabondage
    vagarancy

فارسی به انگلیسی

ولگردی در ساحل
beachcombing

ولگردی و عیاشی کردن
gallivant

ولگردی و گدایی کردن
bum

ولگردی کردن
dawdle, gad, idle, loaf, meander, ramble, bum, stray, gallivant

مترادف ها

stray (اسم)
ولگرد، ولگردی، راه گذر، جانور بی صاحب

ramble (اسم)
پریشانی، سخن بی معنی، سرگردانی، سخن بی ربط، ولگردی، بی هدفی

tramp (اسم)
اواره، ولگرد، اوارگی، صدای پا، ولگردی

profligacy (اسم)
هرزگی، ولخرجی، ولگردی

vagrancy (اسم)
غلط، اوارگی، سرگردانی، در بدری، ولگردی، اوباشی

vagabondage (اسم)
در بدری، ولگردی، بی خانمانی

vagabondism (اسم)
در بدری، ولگردی، بی خانمانی

پیشنهاد کاربران

Stray
ولگردی=علافی
بی کار گشتن در گویش یزدی یعنی ولنگاری

بپرس