ولگرد

/velgard/

    bum
    gadder
    beachcombing
    hobo
    idle
    loafer
    loiterer
    vagabond
    gadabout
    vagrant
    rambler
    roamer
    stray
    stroller
    tramp
    derelict
    dosser
    layabout
    idle wanderer

فارسی به انگلیسی

ولگرد در کرانه های گرمسیر
beachcomber

ولگرد و خوشگذران
gadabout

مترادف ها

loafer (اسم)
ولگرد، سائل، ادم عاطل و باطل، پرسه زن

blackguard (اسم)
ولگرد

tramp (اسم)
اواره، ولگرد، اوارگی، صدای پا، ولگردی

vagabond (اسم)
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش

hooligan (اسم)
ولگرد، جوان اوباش صفت

rambler (اسم)
ولگرد

gangrene (اسم)
ولگرد، خوره، قانقاریا، فساد عضو بر اثر نرسیدن خون

footer (اسم)
ولگرد، پیاده رو، گام زن

straggler (اسم)
اواره، ولگرد

larrikin (اسم)
ولگرد، لافزن، ادم نامرتب

roamer (اسم)
ولگرد، پوینده

runner (اسم)
گردنده، ولگرد، دونده، گشتی، ریشه هوایی، افسر پلیس، اداره کننده شغلی

prowler (اسم)
ولگرد، کنجکاو، پویان

swinger (اسم)
ولگرد، نوسان دار، اونگی، هوسران، لذت طلب

stray (اسم)
ولگرد، ولگردی، راه گذر، جانور بی صاحب

arrant (صفت)
اواره، بدترین، بدنام ترین، ولگرد

rangy (صفت)
ولگرد، کوهستانی، پا دراز و لاغر

پیشنهاد کاربران

بیکاره
ولگرد نام فیلمی است به کارگردانی مهدی رئیس فیروز که محصول سال ۱۳۳۱ می باشد.
ناصر و پروین زندگی ساده و خوشی دارند و خوشبختیشان را نوزادی کامل تر می کند ولی بدخواهان ناصر را به انحطاط می کشند و آنچنان سقوط می کند که با همهٔ علایق و پیوندش به خانواده، روی بازگشت را ندارد. بعد از هفده سال سرگردانی و تحمل رنج ها و شکنجه های بسیار اتفاق او را بار دیگر سر راه همسر و دخترش قرار می دهد. ناصر چهره اش به کلی تغییر کرده است ولی پروین او را می شناسد و آن ها یک بار دیگر زندگی تازه ای را آغاز می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

ولگرد
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ولگرد_(فیلم_۱۳۳۱)
قَلّاش
Loiterer
vagrant
عیار
vagabond
rover ( n )
یلاقبا
بی کار و شغل
کسی است که مسکن و مأوای مشخص و وسیله معاش معلوم و شغل یا حرفه معینی ندارد
Tramp
Stray
bum
Idle wanderer
straggler
سگ پاسوخته. [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. ( رشیدی ) . چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

رنگ بیابان چو شد افروخته
شیر دود چون سگ پاسوخته.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .
در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت
لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .

خیابان پیما ؛ بیکاره. خیابان گرد.
هرزه گرد. [ هََ زَ / زِ گ َ ] ( نف مرکب ) هرجایی. ( یادداشت به خط مؤلف ) . کسی که در همه جا آمد و شد می کند و سخن چینی می نماید. ( ناظم الاطباء ) :
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه.
...
[مشاهده متن کامل]

منجیک ترمذی.
هرزه گرد بی نماز هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت. ( گلستان ) .
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند.
حافظ.
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود.
حافظ.
|| آواره. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به هرزه رو و هرزه دو شود. || ( اِ مرکب ) در تداول مردم سلطان آباد اراک نام چرخ ساده ٔ پایه داری است که کلاف نخ را به گرد آن افکنند و با استفاده از گردش آن باز کنند.

آسوپاس
ولگرد واژه فارسی است و vagrant برگرفته شده از فارسی است!
معنی: پاپَتی، پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل - آواره، در به در، بی خانمان، خانه به دوش، آلاخون والاخون، وِیلان و سِیلان!
هرزه
لات
هرزه گرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس