ولگرد نام فیلمی است به کارگردانی مهدی رئیس فیروز که محصول سال ۱۳۳۱ می باشد. ناصر و پروین زندگی ساده و خوشی دارند و خوشبختیشان را نوزادی کامل تر می کند ولی بدخواهان ناصر را به انحطاط می کشند و آنچنان سقوط می کند که با همهٔ علایق و پیوندش به خانواده، روی بازگشت را ندارد. بعد از هفده سال سرگردانی و تحمل رنج ها و شکنجه های بسیار اتفاق او را بار دیگر سر راه همسر و دخترش قرار می دهد. ناصر چهره اش به کلی تغییر کرده است ولی پروین او را می شناسد و آن ها یک بار دیگر زندگی تازه ای را آغاز می کنند. ... [مشاهده متن کامل]
قَلّاش
Loiterer
vagrant
عیار
vagabond
rover ( n )
یلاقبا
بی کار و شغل
کسی است که مسکن و مأوای مشخص و وسیله معاش معلوم و شغل یا حرفه معینی ندارد
Tramp Stray bum Idle wanderer straggler
سگ پاسوخته. [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. ( رشیدی ) . چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. ( آنندراج ) : ... [مشاهده متن کامل]
رنگ بیابان چو شد افروخته شیر دود چون سگ پاسوخته. امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) . در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت. محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
خیابان پیما ؛ بیکاره. خیابان گرد.
هرزه گرد. [ هََ زَ / زِ گ َ ] ( نف مرکب ) هرجایی. ( یادداشت به خط مؤلف ) . کسی که در همه جا آمد و شد می کند و سخن چینی می نماید. ( ناظم الاطباء ) : خواجه غلامی خرید دیگر تازه سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه. ... [مشاهده متن کامل]
منجیک ترمذی. هرزه گرد بی نماز هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت. ( گلستان ) . تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند. حافظ. دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود. حافظ. || آواره. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به هرزه رو و هرزه دو شود. || ( اِ مرکب ) در تداول مردم سلطان آباد اراک نام چرخ ساده ٔ پایه داری است که کلاف نخ را به گرد آن افکنند و با استفاده از گردش آن باز کنند.
آسوپاس
ولگرد واژه فارسی است و vagrant برگرفته شده از فارسی است! معنی: پاپَتی، پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل - آواره، در به در، بی خانمان، خانه به دوش، آلاخون والاخون، وِیلان و سِیلان!