وقع: ( در زبان عربی ) ابر تُنک ؛ طحاف. هِف. ( لغتنامه دهخدا )
[ نِمیدن: نِمستن ] ۱ - توجه کردن. ۲ - وقع شدن. واقع شدن. [ فروآمدن: فروآمستن ] وقع. [ رخیدن: رخستن ] رخ گرفتن. رخ دادن. وقع شدن. واقع شدن، صورت گرفتن. نمنده: فروآمنده: رخنده: ( واقع ) نمیدن: وقع نمستن: وقوع رخیدن: وقع رخستن: وقوع به نمست پیوست: به وقوع پیوست.