وقت

/vaqt/

    during
    hour
    moment
    occasion
    then
    time
    when

فارسی به انگلیسی

وقت ازاد
leisure

وقت اضافی
overtime, sudden death

وقت اغاز مسابقه
post time

وقت ان است که
it is time to

وقت بازی
playtime

وقت بخصوص
occasion

وقت پررفت و امد
rush hour

وقت تفریح
playtime

وقت تلف کردن
dally, dawdle, dillydally, piddle, putter, linger, loaf, lounge, diddle

وقت تلف کن
dawdler, loafer, slack

وقت تمام است
time is over (or up).

وقت چیزی را بد تعیین کردن
mistime

وقت خواب
bedtime

وقت خود را به بطالت گذراندن
loaf, to idle away ones time

وقت خوراک
mealtime

وقت خوش
ball

وقت دیر می گذرد
time hangs heavy.

وقت را به بطالت گذراندن
loiter, lollygag

وقت رسمی
standard time

وقت رفتن به بستر
bedtime

مترادف ها

time (اسم)
عصر، عهد، فرصت، ساعت، روزگار، زمان، مرتبه، مدت، هنگام، وقت، موقع، گاه، زمانه، حین، ایام

period (اسم)
حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به دوره بخصوصی

hour (اسم)
ساعت، وقت، مدت کم

tempo (اسم)
گام، وقت، میزان سرعت

پیشنهاد کاربران

بِسیار آشکار است که {وَقت} در عربی برگرفته از {وَکتی} سانسکریت یا {وَتی} اوستایی است.
گرچه {وَکتی} در سنسکریت برابر {گفتن} بوده است، ولی این واژه در اوستایی به ریختِ {وَتی} برابر {زَمان} بوده است.
بِدرود!
وقت
در لری بختیاری
وخت، دم، دمُو:هنگام، وقت
بکاربردن واژه "دَم" به جای "لحظه، دقیقه، وقت، وهله" و "ایندم" به جای "حال، حالا، فعلا، الان" و "دَمَک" به جای "ثانیه" و "دَموِش، دَمویس" به جای "ساعت ( ابزار ) " و "بَردَم" به جای "ساعت ( زمان ) " و "دَمه" به جای "فُرصَت، زمان مُناسِب" .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه "دَم" که برابر "لحظه، دقیقه، زمان، وقت، وهله" می باشد. "ایندم" هم برابر "این لحظه، الان، حالا، حال، فِعلا" است. "دَمَک" داری پیشوند "َک" کوچک کننده است و برابر "دقیقه کوچک، ثانیه" است.
"دَموِش، دَمویس" از دو بخش "دَم" و "وِش، ویس" ساخته شده اند. ما بن واژه ای داریم برابر "وِشتَن" در "نِوِشتن" که برابر "ثبت کردن" است.
بن کنونی آن هم "ویس" می باشد و هم "وِش". پس "دَموِش، دَمویس" برابر "ثبت کننده زمان، ثبت کننده لحظه" می باشد که همان "ساعت" است.
"بَردَم" از پیشوند "بَر" که ریخت دیگری از "اَبَر" است که برابر "بزرگ، زیاد" است. پس "بَردَم" برابر "دقیقه بزرگ، ساعت" است.
"دَمه" هم که گستردن ( =توضیح دادن ) ای ندارد.
بدرود!

یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ
. . .
وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ
. . .
إِلی‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
. . .
واژه وقت
معادل ابجد 506
تعداد حروف 3
تلفظ vaqt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَوْقات]
مختصات ( وَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی vaqt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژه ق قاف در پارسی قدیم نبود ولی این واژه به کجا یی واژه ق قاف ولی این واژه از قدیم در پارسی غ بوده ( w - q - t ) ، واژه وقت عربی از واژه وخت ایرانی وام گرفته شود، از پروتو - هندواروپایی *bʰeh₂g - درضمن این واژه قاف ق صد در صد عربی است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. درباره این واژه در پارسی قدیم بوده غ در این کتاب فرهنگ واژه های اوستا که جواب دوستان که فکر می کنند این واژه ق قاف ترکی یا پارسی را دراین کتاب به جایی واژه ق قاف این واژه غ هست .
منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی

اَوان
موسِم
درود کیا وهسودان مرزبان جایی به بچه ها گیر بدی خودتم که هوادار فارسی هستی سری به گویش ها مردم استان ها گوناگون بزن بهش میرسی که وقت به چند گونه بوده که دو گونه اش تو شیراز به کار میره چند سد سال که بزرگا
...
[مشاهده متن کامل]
ما یادشون میاد شیرازیا همیشه یا میگن وخت یا میگن وخ و همین مینه وقت رو داره و با نگرش به اینکه تازی ها بنده خدا در گذشته بیابان نشین و واپسمانده بودن و هیچ دانش و فرهنگی در هیچ زمینه ای نداشتن پس برداشتی از زمان و وخت که ارزشمندترین چیز واسه جانداران هست نداشتن که بخوان براش واژه ای داشته باشن و همیشه هم تازی ها برای ایرانیا با شتر از بیابون بار میبردن و هر چی رو از ایرانیا یاد میگرفتن به مردمشون میرسوندن و داستان ها و زبانزدا ایرانی رو براشون میگفتن و چون سواد نداشتن و نوشتن نمیدونستن واژه ها ایرانی رو یا به نادرست به گوش مردمشون میرسوندن یا زمانی میرفته اونجا دستکاریش میکردن به هرگونه پیش از اسلام هم صدها سال تازی ها از ایران فرهنگ دریافت میکردن واسه همین این همه واژه فارسی تو زبان عربی هست پس چیز شگفتی نیست که ارزشمندترین گزینه دانش و انسان ینی وخت رو از ایران گرفته باشن و این درسته که وقت یک واژه پارسیه پس بیخودی باهاشون جنگ نکن

🇮🇷 همتای پارسی: وَخت 🇮🇷
واژه وقت کاملا پارسی است در عربی متاسفانه مثل بعضی از واژگان پارسی رفت است این واژه یعنی وقت صد درصد پارسی است درضمن می توان این واژه را در زبان اشکانی یافت لینک سایت https://www. aparat. com/v/wCuqG
شک نکنید این واژه پارسی اصل است.
اصطلاح عرفانی:حالی که در دل عارف پدید اید و اورا بدان ارام بود و عارف را سکون واجب بود
هرکسی میتواند وقت تورا بگیرد، أمّا هیچکس نمیتواند به تو وقت را إضافه بدهد.
برابر پارسی ان واژه �دم � است و واژه زمان نیز از همین واژه است هنوز بسیاری از ایرانیان به وقت خوش میگویند دم خوش .
دم وش .
دم میگذرد وقت می گذرد .
دوستی که گفت وقت پارسی است و نمونه از زبان دانمارکی و نروژی اورد چه سود از یاوه گویی میبرند؟ ان واژه ها که اوردی به چم نگهبان است و پیوندیبا وقت ندارد این که در ایران انرا وخت و وهت و وهد بگوییند انرا پارسی نمیکند.
...
[مشاهده متن کامل]

انکه گفت ایا وقت با ان واژه سنگنبشته پیوند دارد نه ندارد -
داریوش میگوید
وییخنه هیا ماهیا ۱۴ روچَییش ثکتا آهه
از ماه وییخن ( اسفند ) ۱۴ روز گذشته بود
هیچ پیوندی با واژه وقت ندارد
دوستی که فرمودند در دشتی به پاره ای از زمان گور میگویند برادرم گور نمیگویند گهر میگویند اگرچه ه را نرم بگویند گهر همان �بهر� است در شیراز و تا نزدیک اصفهان میگویند پارسیان در روزگار پیشین گویشهای گوناگون داشتند گروهی از انها �گ� را �ب� میگفتند و گنجشک را بنجشک و بجشک میگفتند و گروهی �ب� را �گ� میگفتند مانند گُهر بجای بَهر گهرام بجای بهرام گراز بجای براز -
مردم شیراز به یک دوم روز نیز گهر میگویند -

در گویش دشتی به وقت همچنین پاره ای از زمان، گُور گفته میشود. توجه کنید این با واژه گور، گُر تلفظ متفاوت هست و، اُو در واژه گُور در اینجا همانند اُو در واژه روشن و دُور ( گرد ) تلفظ میشود و نه مانند او در واژه های نور، شور، دور ( بعید ) و یا نه مانند دُر ( مروارید ) ، سُر ( لغزنده ) و . . . . .
وقت عربی شده یا گویش عربیِ "وَت" می باشد که بارها در اوستا آورده شده و بکار رفته؛
برای نمونه در اوستا:
• یَوَت = تا زمانی که، تا هنگامی که
• اَوَت = هر اندازه، به هر میزان از زمان
( نگارنده یِ این پیام به دستورِ زبانِ پارسیِ کهن آشنایی ندارد ) .
گمان می کنم که واژه ( وقت ) با واژه ( vakata ) در فرتورِ زیر از سنگنبشته یِ داریوشِ بزرگ از یک بُن و ریشه باشد.
امیدوارم دوستانِ آشنا به زبانشناسی و باستان شناسی من را یاری برسانند و به من بگویند آیا پیوندی میانِ این دو واژه هست یا خیر؟ آیا من دچار لغزش شدم و یا نَه؟
...
[مشاهده متن کامل]

در تراگویه یِ آلمانیِ این نوشته در رَجِ ( G ) آمده است: از ماهِ ویَخنَ 14 روز سپری شده بود.
آنچه می دانم چنین است:
mahya : ماه
Viyaxna :ویَخنَ ( ماهِ ویَخنَ )
rauca : این واژه همان ( روز ) در زبان پارسیِ کنونی است و یا ( روچَ ) .
aha : به چمِ ( بود ) است و برابر با واژه آلمانیwar/waren
در فرتورِ زیر واژه ( vakata ) با واژه آلمانیِ ( vergangen ) به چمِ ( سپری شده، گذشته ( از نظر زمانی ) ) برابر دانسته شده است. و برای من آشکار است که ( vakata ) با ( زمان یا فرآیندِ زمانی ) همبسته و مرتبط است.
در رویه یِ 42 از نبیگِ ( Die Altpersischen Inschriften der Achaimeniden :سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان ) نوشته یِ ( رودیگِر اشمیت ) آمده است:

وقت
وخت: وقت
همینجور که دوستان در بالا نمارش کردند واژه وخت چم وقت را دارد که هنوز در گویش شیرازی بگونه وخ به فراوانی بکار میرود. . .
( میگما وخ کردی یه سری به کاکاتم بزن )
( وخ داری یی چیت بگم )
کوردی سورانی:کات
کوردی کلهری:تاق
پسا
( پَ ) ( ق . ) وقت ، نوبت .
جاور . . آوام
( در زبان اردو ) عرصه
awām, āwām, awān, ōwām, rōčkār, hangām, damānak, zamān, žamān, žamānak, zamun, yāvar, ǰāvar، اینا واژگانی هستن که در پارسی پهلوی به کار برده میشده در نسک پارسی به پهلوی بهرام فره وشی هم می توانید ببینید
فرصت، مجال، مهلت، زمان، گاه، موقع، میقات، هنگام، دوره، روزگار، عصر، فصل، موسم، آن، حین، دم، ساعت، لحظه، لمحه، مدت، موعد
قابل توجه دوست عزیزمون حمید اقا که گفتن زمان کلمه عربی هست باید بگم که زمان واژه ای پارسی هست که از دمان گرفته شده و به عربی وارد شده تبدیل شده به زمان و کاربرد اون توی پارسی اشکالی نداره و در اصلبا ریشه ای پارسی محسوب میشه و واژه ای پارسیه
زمان هم عربی است. خواهشمندم متن را درست کنید
واژه آریایی وخت که عرب آنرا وقت مینویسد ( مانند نقش→نخش ) در اصل به معنای پایش بیدارباش در نگاه آوردن و همخانواده با watch ( =ساعت - نگاه ) و awake ( =بیدار ) است که همه از ریشه آریاییweg - به معنای to be strong, lively ساخته شده اند. لغت وخت که در زبان زازکی کهن به شکل wext ثبت شده در بلوچی vahd در دانمارک vagt در سوئد - نروژ vakt در هلند wacht در لوگزامبورگ wuecht در فنلاند vahti و در روسیه вахта خوانده میشود. بدینسان روشن میشود که واژگان عربی اوقات و توقیت و موقت جعلی هستند.
...
[مشاهده متن کامل]


در پهلوی " اوام ، آوام "در فرهنگ پهلوی به پارسی از استاد بهرام فره وشی.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس