accord (فعل)
موافقت کردن، قبول کردن، اصلاح کردن، اشتی دادن، وفق دادن، تصفیه کردن، جور در آمدن، جور کردن
adapt (فعل)
وفق دادن، جور کردن، اقتباس کردن، تعدیل کردن، سازوار کردن، درست کردن، مطابقت کردن
reconcile (فعل)
اشتی دادن، وفق دادن، تطبیق کردن، صلح دادن، راضی ساختن
suit (فعل)
وفق دادن، جور کردن، مناسب بودن، خواستگاری کردن، خواست دادن، لباس دادن به
tune (فعل)
وفق دادن، میزان کردن، کوک کردن، ساز زدن
attune (فعل)
وفق دادن، هم اهنگ کردن، هم کوک کردن
adjust (فعل)
وفق دادن، تعدیل کردن، تنظیم کردن، سازگار کردن، میزان کردن، تسویه نمودن، مطابق کردن
conform (فعل)
موافقت کردن، وفق دادن، مطابقت کردن، همنوایی کردن، پیروی کردن
square (فعل)
وفق دادن، واریز کردن، مربع کردن، مجذور کردن، چهار گوش کردن، به توان دوم بردن، جور دراوردن
assimilate (فعل)
وفق دادن، در بدن جذب کردن، همانند ساختن، یکسان کردن، تلفیق کردن، هم جنس کردن، شبیه ساختن، تحلیل رفتن
jump (فعل)
وفق دادن، پریدن، خیز زدن، جستن، پراندن، جهش ناگهانی کردن، جهاندن