وفق

/vefq/

    conformity
    accordance
    tune

فارسی به انگلیسی

وفق دادن
accommodate, orientate, reconcile, square, adjust, acclimate, to adapt

وفق دادن با
gear

وفق دادن با خود
humor

وفق دهنده
adapter, adaptor

مترادف ها

accordance (اسم)
تطابق، توافق، سازش، موافقت، متفق بودن، وفق، متابعت، جور بودن

placation (اسم)
وفق، تسکین، اشتی

پیشنهاد کاربران

وَفَقَ: به خواست خداوند بر خواسته انسان در امر خیر را گویند. إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا: حق تعالی بر کسانی که بخواهند بین زن و شوهری مفسده و اختلافی را اصلاح کنند وعده موفقیت
...
[مشاهده متن کامل]
داده است. وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ�: یعنی ای انسان هر کار خیری که تو می خواهی و انجام می دهی براساس خواسته من بر تو است. ( همان توفیق الهی )

سازش، هَمِش، نرم
بمعنی هماهنگی و همراهی در عرفات توفیق یعنی همراهی خداوند با انسان
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر سه واژه عربی موافق، موافقت و توافق🇸🇦 :
∆ همسو ⟡ من با اندیشه های تو همسو هستم
∆ یکروی ⟡ در این کار یکروی شدیم
∆ همرا ⟡ در این راه با تو همرا خواهم بود
...
[مشاهده متن کامل]

∆ همرای ⟡ در این راه با تو همرای خواهم بود
∆ همراه ⟡ با تغییرات جدید همراه می شوم
∆ همساز ⟡ با شرایط جدید همساز گشتیم
∆ یکرای ⟡ در این تصمیم یکرای هستیم
∆ یکسو ⟡ در این راه یکسو شده ایم
∆ همگرا ⟡ دیدگاه همه همگرا شد
∆ همسنگ ⟡ با دیدگاه شما همسنگ هستم
∆ همدیس ⟡ با راهکار شما همدیس هستم
∆ همباش ⟡ با راهکار شما همباش هستم
∆ همرنگ ⟡ با همه همرنگ شدم
∆ همراستا/همراستا ⟡ با چشم انداز سازمانی همراست هستیم

حسب
وفق یعنی طبق. منطبق
وِفقِ : طِبقِ
مثال: وفق مقررات
در اصل، به معنای �مطالبق، حَسَب، طبق، براساس و. . . � می باشد.
• برای مثال: وفق مادّهٔ ۱۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زبان و ادبیات عرب، چون با ادبیات فارسی آمیخته شده و زبان قرآن، علوم و معارف اسلامی است، باید در دبیرستان ها تدریس شود.
وفق= حسَب، اساس و. . .
مطابق. تطبیق
به عنوان مثال در حقوق نوشته میشود
وفق ماده فلان
عادت کردن، خو گرفتن