وفاداری

/vafAdAri/

    allegiance
    devotion
    faith
    fidelity
    loyalty
    trustworthiness
    constance
    faithfulness
    gratitude

فارسی به انگلیسی

وفاداری به قول و قرار از کسی انتظار داشتن
hold

وفاداری به قول و قرار را از کسی خواستن
hold

وفاداری کردن
to be constant or faithful

مترادف ها

loyalty (اسم)
ثبات قدم، وفاداری، سرسپردگی، وظیفه شناسی، صداقت

camaraderie (اسم)
همراهی، وفاداری، رفاقت، همدمی

allegiance (اسم)
تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی

fidelity (اسم)
وفاداری، سرسپردگی، صداقت، راستی

fealty (اسم)
وفاداری، بیعت، وظیفه شناسی

constancy (اسم)
وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری

troth (اسم)
پیمان، نامزدی، وفاداری، سرسپردگی، نامزد کردن، نامزد، راستی، وفا، از روی ایمان

پیشنهاد کاربران

پیمانداری
وفا داری ، تبعیت، بیعت، تابعیت، سرسپردگی ، راستی، وفا، از روی ایمان ، دردوستی زناشویی یا خدمت بمردم صادق و صمیمی بودن ، باوفا بودن، پایداری در دوستی به سر بردن عهد و پیمان ، دوستی و مودت خالص و بدون ریا در مقابل خدا .
اعلام وفاداری کردن
وفی
پایبندی

بپرس