وعده

/va~de/

    appointment
    date
    engagement
    plate
    promise
    usance
    due date
    term
    maturitu

فارسی به انگلیسی

وعده ان هنوز نرسیده است
it is not yet due.

وعده خوراک
bellyful, helping, repast, serving

وعده دادن
promise, to promise, to make an appointment

وعده دار
due at a specified date after sight, payable at maturity

وعده دروغین دادن
bluff

وعده گاه
haunt, rendezvous

وعده گرفتن
to invite

وعده ملاقات
appointment, assignation, date, tryst

وعده ملاقات گذاشتن
date

وعده و وعید
propaganda

وعده کردن
appoint

مترادف ها

promise (اسم)
پیمان، عهد، وعده، قول، عهده، میثاق، نوید

behest (اسم)
امر، دستور، وعده، قول

پیشنهاد کاربران

وعده ؛ تحلیل و تبیین مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز این کلیدواژه در متن زیر توضیح داده شده است ؛
تَعَدّی ؛ این کلمه که با غالب مشابه کلمه ی تَخَطّی به معنی از خط عبور کردن و تجاوز از خط با تعریف خطا می باشد بدینصورت قابل تحلیل و تبیین می باشد ؛
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به وجود علامت تشدید در ساختمان این کلمه جهت نمایان نمودن شِدَّت یک مفهوم یا یک عمل مرتبط با کلمه ی عداوت به معنی دشمنی و ظلم و دست درازی نمودن از جهت اِدّعای ناعادلانه داشتن منشعب از کلمه ی تعداد و عدد به معنی تعداد کمتری دادن و تعداد بیشتری خواستن جهت کسب عایدات ناعادلانه .
یعنی اگر با ریخت کلمه ی تَخَطّی و خطا به کلمه ی تَعَدّی نگاه کنیم کلمه ی عَدا با ریخت اَدا در اصطلاح اَدا در آوردن در یک موقعیت کاربردی دیگر باعث می شود بهتر بتوانیم مفهوم تجاوز از یک محدوده را بهتر بفهمیم.
همچنین مرتبط با کلمه ی وعده با اصطلاح وعده و وعید.
در ادامه ی روند ایجاد کلمات از ریشه ی ثلاثی عدد با مصدر دو حرف ( ع د ) مرتبط با کلمه ی عید و عطا نمودن و عیادت و اَدا کردن و. . .
تفاوت مفهوم دو کلمه ی وعده با وعید در کلمه ی وعده به خاطر وجود یک عمل دوطرفه و دو وجهی می باشد و در کلمه ی وعید به خاطر وجود یک عمل یکطرفه و تک وجهی می باشد.
در کلمه ی وعده با اصطلاح قول دادن بر مبنای دو عدد برابر در گرفتن و دادن می باشد ولی کلمه ی وعید با غالب سعید بر مبنای مساعدت رسانی و کمک رسانی بدون درخواست نمودن جهت دریافت چیزی برای عطا نمودن می باشد.
ایتا ؛ مصدر این کلیدواژه دو حرف ( آ ت ) می باشد که در قانون قلب ها به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوا ، حرف ( آ ) قابل تبدیل به حرف ( ع ه ) و حرف ( ت ) قابل تبدیل به حرف ( د ) جهت ایجاد کلمات متفاوت با ساختمان ها و موقعیت های کاربردی مختلف می باشد.
کلمه ی ایتا با ریخت کاملتر آن ایتاع به معنی عطا نمودن مثل کلمه ی مُلّا با ریخت کاملتر آن ملاع که از کلمه ی عالم و علم منشعب شده است.
کلمه ی ایتا با ریخت مُعَرَّب آن عیطا به معنی عطا کننده که در ذکر قنوت با جمله ی ربنا آتنا فی الدنیا حسنتا و فی آخرته حسنتا به معنی ای پرودگار و مربی ما در دنیا و آخرت به ما حُسن و نیکی عطا فرما.
کلمات مرتبط با کلمه ی ایتا با یک مفهوم مشترک ولی با ساختمان های متفاوت در جایگاه های کاربردی مختلف از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات عبارتند از ؛
عطیه عطر آتیه تئاتر تئوری و. . .
کلمه ی ایتا از طریق قانون قلب ها با ریخت ایدا به معنی ادا کردن در اصطلاح قرض را ادا کردن به معنی دادن و چیزی را به کسی افزوده کردن می باشد.
البته تعریف افزودن برای کلمه ی اَدا در زبان لاتین با نگارش add به معنی افزودن در اصطلاح اَدویه در زبان فارسی به معنی افزودنی ها از جهت دوا نمودن برای ایجاد دوام بیشتر نیز قابل تعریف می باشد.
همچنین از طریق قانون بازچینی و بازخوانی حروف به صورت معکوس جهت ایجاد بار مخالف و یا پی بردن به کاربری کلمات در کلمه ی ایتا با ریخت های ایدا و عیدا کلمه ی دعا به معنی خواستن نیز قابل مشاهده است.
یعنی کلمه ی ادا و دعا دو بار معنایی مخالف به معنی دادن و گرفتن و درخواست کردن از یک ریشه و مصدر می باشد.
به طوری که هر کدام از این دو کلمه ی ادا و دعا باعث ایجاد شروع کلمات دیگر در راستای خودشان می شوند.
البته در پیچ و تاب کلمات گاها چنان شباهت هایی ایجاد می شود که ممکن است اگر نتوانیم تفاوت مسیر ایجادشان را تشخیص بدهیم باعث شود در دریافت مفاهیم دچار انحراف و اشتباه بشویم.
مانند کلمه ی اَدا در کلمه ی مشابه اَدِر در جمله ی �الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها� که در اینجا کلمه ی اَدِر به معنی دور دادن و چرخاندن جام برای کلمه ی کأسا به معنی کاسه می باشد.
و یا مانند کلمه ی ایتام در مورد کلمه ی یتیم با ریخت یدیم به معنی بدون دست و ناتوان نیز امکان قاطی نمودن مفهومشان باهم وجود دارد.

( وعدة ) وعدة. [ وَ دَ ] ( ع مص ) وعده. نوید دادن در نیکی. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) . خبر دادن در بدی مگر اکثر در نیکی و خیر مستعمل است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) .
وعده. [ وَ دَ / دِ ] ( از ع ، اِ ) نوید. ( ناظم الاطباء ) . مژده :
...
[مشاهده متن کامل]

شب و روز انتظار یار میداشت
امید وعده دیدار میداشت.
نظامی.
وعده وصل چون شود نزدیک
آتش قرب تیزتر گردد.
( ؟ ) .
|| عهد. پیمان. ( ناظم الاطباء ) . وعده در اصل وعد است ولی آن را شعرا نیز در اشعار خود به کار برده اند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز ) . || قول و قرار. قول و تعهد و قرارداد. ( ناظم الاطباء ) . صاحب آنندراج گوید: چرب ، خشک ، سرد، پوچ ، خام ، کج ، دروغ ، پادرهوا از صفات آن است و شکر از تشبیهات آن ، و با لفظ آمدن ، افتادن ، دیدن ، رسیدن ، رفتن ، کردن ، گرفتن و نهادن مستعمل است. ( آنندراج ) :
گر نکشد چاشنیی هر زمان
در شکروعده تقاضا چه حظ.
ظهوری ( از آنندراج ) .
به عشقم بود چندین وعده چرب
وز آنها جان خشکی در میان است.
طالب آملی ( از آنندراج ) .
قیامت آمد و رفت و نیامد وعده زودش
وفادر یاد آن دیرآشنا هرگز نمیباشد.
شیخ العارفین ( از آنندراج ) .
وعده عاشقی من به بهار افتاده ست.
شفیع اثر ( از آنندراج ) .
- وعده بندی ؛ تعیین تاریخ ادای دین و وام. ( ناظم الاطباء ) .
- وعده جای ؛ جای قرارداد و تعهد. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به این مدخل شود.
- وعده حق رسیدن ؛ کنایه از زمان حیات به سر آمدن. ( آنندراج ) :
گور و کفنی هست مدار این همه تشویش
ای خواجه اگر وعده حق تو رسیدست.
مخلص کاشی ( از آنندراج ) .
- وعده دروغ ؛ قول نادرست. وعده که قصد وفا در آن نباشد :
چند دهی وعده دروغ همی چند
چند فروشی به من این سر و سروا.
اورمزدی ( از لغت فرس ص 7 ) .
- وعده دیدن ؛ به قول و قرار کسی رسیدن :
یک به یک وعده او را همه دیدیم کلیم
نیست یک وعده که شرمنده صد فردا نیست.
کلیم ( از آنندراج ) .
- وعده رفتن ؛ قرار گذارده شدن :
وعده چنان رفت که فردا پگاه
جنبش خورشید شود سوی ماه.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
- وعده سرپل ؛ مرادف وعده غلام بارگی است. ( آنندراج ) . رجوع به وعده غلام بارگی شود.
منبع. لغت نامه دهخدا

"وعده" و "وعید" عربی نیستند! ریشه آنها Vaed در فارسی می باشد!
در پارسی میانه فعل 'پدایستادن' یا 'پداِستادن' به معنای 'قول دادن'، 'سوگند خوردن'، و 'تهدید کردن' بکار می رفته و مرکب است از پیشوند پَد بمعنای روبرو و مقابل که در فعل 'پذیرفتن' نیز دیده میشود، و ستاک ایستادن. واژه ی 'پدایست' یا 'پداِست' بمعنای 'قول'، 'وعده'، 'پیمان'، و 'تهدید' از این فعل مشتق شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
نمونه از کاربرد انها در پارسی میانه:
pas ohrmazd pad harwisp - āgāhīh dānist kū agar zamān ī kārezār - iz ī - š nē kunēm, ēg tuwān kardan pad dām ī man čiyōn padist abar burd
ترجمه: پس هرمزد به همه آگاهی دانست که اگر او را زمان کارزار [تعیین] نکنم، آنگاه توان کردن بر آفریدگان من همان گونه که قول داد.
البته در این نمونه میتوان 'پداست' را 'تهدید' نیز ترجمه کرد، زیرا قولی که در بندهای پیشین داده شده یک تهدید هم است.

Versprechen با تلفظ فِرشپرِخِن به زبان آلمانی و promise با تلفظ پِرامیس به زبان انگلیسی معادل واژه وعده و فعل وعده دادن در زبان فارسی . شاید مهم و مفید و ثمر بخش باشد بدانیم که وعده های بهشت و جهنم از طرف خدا و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف و به امر و خواست بنیانگذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان. خدای حقیقی و واقعی بی نیاز مطلق است و لذا هیچگاه و هرگز به ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت خانه هایش در فلان سرزمین ها، تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف انسان هیچگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. آئین یکتا پرستی هم از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نگردیده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین، وارث بر حق، ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه وعده در اصل و ریشه یعنی به زبان فارسی ماقبل اوستای نوشتاری اشاره راز آمیزی بوده به عدد ۱۰. و آنهم نه ده فرمان موسا ( موسی ) و نه تعداد اعداد یک رقمی از صفر تا نُه ( ۰ تا ۹ ) و نه تعداد انگشت های دست و پای افراد انسانی بلکه ابعاد دهگانه انسانی یا من های دهگانه مشتمل بر پنج من مردانه و پنج من زنانه بر رویهم؛ یکی واقعی، تجربی، پدیدار شده یا فنومنی و نُه تا غیر واقعی، غیر تجربی، پدیدار نشده یا نوومنی. در همین زمینه شاید مفید و ثمر بخش باشد بدانیم که واژه های کاتِگوری و فنومن و نوومن که از مفاهیم بنیادی فلسفه غرب می باشند از یونان باستان تاکنون، در اصل و ریشه به زبان فارسی بوده و نه یونانی.
وع ده : حال در زمینه واژه شناسی باید پژوهش نمود که پیشوند وع در اصل و ریشه چگونه نوشته و تلفظ میشده. در همین زمینه لازم به اشاره میدانم که واژه رمزی قرآنی یعنی مائده در اصل و ریشه به معنای طعام و خوان و سفره آسمانی نبوده بلکه بصورت 《ما آ ده 》بوده به این معنا که هر کدام از ما افراد انسانی در آفرینش سرمدی، مبدئی و معادی، ازلی و ابدی همین دنیا و آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و هرکدام از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. واژه فارسی ماده هم در اصل و ریشه به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰ 》 بهمان معنا و کلمه ایده هم یونانی نبوده بلکه فارسی به شکل ای ده مخفف این ده بوده و ضمیر دوم شخص مفرد این، اشاره به هر فرد انسانی داشته و دارد.

مدت زمان انجام کاری ، نوبت، دفعه،
مثلا وعده غذا یا وعده سر رسید چک، وعده رسیدن انجام
مژده - وَده - نوید
برابر واژه وعده دادن میشه پدیس دادن ک قول دادن هم میشه
برای وعده خوراک خوردن نیز واژگان بیل beyl و چاشت ، برای وعده خوب دادن نوید و مژده
واژه وعده کاملا پارسی است چون در عربی می شود یعد این هم عربی نیست این واژه یعنی وعده صد درصد پارسی است.
انجامش
وعده و خبر به طرف مقابل برای انجام کاری در آینده
وَعده
واژه ای ایرانی - اوروپایی که بهتر است " وَده یا وَد " نوشته و گفته شود ، همریشه با :
انگلیسی : wed , wedding
آلمانی : Wette , wetten
پَدیس = قول، وعده، وعید
پَدیس دادن = قول دادن، وعده دادن
بن خان: فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
#پارسی دوست
وعده
در ترکی به وعده غذایی "اوینه" میگویند.
وئده= وعده
مژده
را بیش می پسندیم
وعده بد
واژه وعده vade با نسخه قدیمی تر کلمه انگلیسی wed ( به معنی وعده دادن/to promise ) که به شکل wedde ( در انگلیسی میانه ) می باشد، در تشابه کامل هست.
کلمه انگلیسی wedding به معنی عروسی از این ریشه می باشد.
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same
بجاترین و بایسته ترین برابر همان نوید میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)