وصی

/vasi/

    executor

مترادف ها

executor (اسم)
وصی، قیم، مامور اجرا

administrate (فعل)
انجام دادن، تصفیه کردن، اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، وصیت کردن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن، وصی

پیشنهاد کاربران

وصی. [ وَص ْی ْ] ( ع مص ) خوار گردیدن بعدِ رفعت و منزلت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || گران سنگ شدن سپس ِ سبکی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قاموس ) . || نزدیک رسیدن. || پیوستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . اتصال. ( اقرب الموارد ) . پیوستن چیزی به چیزی. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر ) . درهم و پیوسته روییدن گیاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . وَصی . وصاء. وصاءة. ( منتهی الارب ) . || رسانیدن دو چیز را به هم یا رسانیدن کسی را به چیزی. ( منتهی الارب ) . وصل. ( اقرب الموارد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

وصی. [ وَ صی ی ] ( ع اِ ) ج ِ وَصیّة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به وصیة شود. || ( مص ) درهم و پیوسته روییدن گیاه. وُصی . || ( ص ، اِ ) اندرزکرده شده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . مذکر و مؤنث در وی یکسان است ، یا مؤنث و جمع وی نیاید. ج ، اوصیاء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || اندرزدهنده. اندرزکننده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || ( اصطلاح فقه ) کسی که برای حفظ و تصرف مال دیگری و حفظ و صیانت فرزندان او پس از مرگ وی معین میگردد. و فرق میان وصی و قیم آن است که به وصی حفظ مال و تصرف در آن داده میشود و به قیم فقط حفظ و نگهداری مال اعطا میشود نه تصرف در آن. ( از اقرب الموارد ) . آنکه مرد برای رسیدگی به اموال و صغار خویش پس از مرگ خود نصب کند. آنکه به او وصیت کرده باشند. ( غیاث اللغات )
منبع. لغت نامه دهخدا

وصی: به کسی که ( پدر و جدپدری ) برای بچه نماینده برای بعد از فوت خودشون تعیین میکنند وصی می گویند
سلیم
وصی: واژه ای اربی و در فارسی به معنای برگزیده، جانشین، نماینده ست و مراد از وصی بودن پیامبر اسلام همانا جانشینی وی از سوی خداوند در روی زمین یا برگزیده شدن وی از سوی خداوند ست.
وصّیَ:
وصیت به معنای سفارش بر انجام کاری است. سفارشی بر اساس حکمت که مُوصی إلیه یا همان کسی که به امری وصیت می شود باید آن را اجرا کند و در زمان اجرا به دنبال دلیل نباشد. حق تعالی هم در قرآن انجام برخی کارها را بر انسان وصیت می کند، عدم شرک به خدا، نیکی به والدین، نکشتن فرزند و. . همگی وصیت خدا بر انسان یا همان خطوط قرمز الهی است. وصیت جایگزین ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

وصی کلمه ایست کلیدی در فهم و درک مذهب شیعه.
وصی از یک ملک یک سوم به او میرسد
کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده می شود
《 پارسی را پاس بِداریم》
وَصی
شایَد واژه ای پارسی وَ اَرَبیده باشَد:
وَصی : وَص - ای
وَص ~ وَت ، وات ، واک ، واج ، واژ ، واز ، آواز ، گَت ، گُفت
می تَوان به چِهرِ " وَتی یا وَتَنده یا وَتگَر " به کار گِرِفت وَ کارپایه یِ :
...
[مشاهده متن کامل]

وَتیدَن ، وَتاندَن را بَرساخت.
وَتی یا وَتَنده یا وَتگَر کَسی اَست که چیزی را به کَسی می وَتَد ( می گویَد ) .

به کسی گویند که وصیت کننده او را برای اجرای وصیت خود برگزیده باشد.
به معنای جانشین هم هست، مثلاً در تشیع، امام علی وصی پیامبر است .