وصله

/vasle/

    patch

فارسی به انگلیسی

وصله پینه
repair

وصله پینه شدنی
mending

وصله پینه کردن
cobble, repair

وصله پینه کننده
needlewoman

وصله تن
ones own flesh and blood, kinsman, relative

وصله دار
patchy

وصله دوز
seamstress

وصله زدن
piece, cobble

وصله مانند
patchy

وصله ناجور
misfit

وصله ناجور زدن
misfit

وصله وصله
patchy

وصله وصله بودن
patchiness

وصله کردن
patch, to patch (up)

وصله کردن کفش
cobble

مترادف ها

inset (اسم)
ریزش، جریان، الحاق، وصله

patch (اسم)
مسخره، مشمع روی زخم، تکه، مدت، وصله، قطعه زمین، زمان معین، وصله ناجور

vamp (اسم)
رویه، وصله

imp (اسم)
مرد جوان، جنی، بچه شریر و شیطان، وصله

patching (اسم)
وصله

splotch (اسم)
نقطه، لکه، وصله

پیشنهاد کاربران

وصله :
هر فضله ز عزمش رخشی است بادپای
هر وصله ز حزمش درعی مزرد است
( ابوالفرج رونی ، سایت گنجور ، دیوان ابوالفرج رونی ، قصیده ۱۷ )
درپه
وصله به زبان سنگسری
پینه pineh
وَصله: پینه، پاره، تگل
تگل. . . پینه . . . .
وصله ( Soft Patch ) [اصطلاح دریانوردی] :فلزی که آن را روی محل شکاف و یا سوراخ قرار داده و بوسیله پرچ آنرا محکم می کنند . این وصله بوسیله گاسکت نفوذ ناپذیر میگردد .
وصله : ( اصطلاح خیاطی ) : نوعی از سوزن دوزی است که شامل دوختن قطعات کوچک پارچه برای ایجاد یک لکه دار مانند جلوه است. این بسیار مورد استفاده برای لحاف است. می توان با دست یا ماشین انجام داد.
در پارسی " وژنگ " در نسک ، فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
وژنگیدن = وصله کردن
درپی
تگل

بپرس