وصل

/vasl/

    on-line
    joining
    union
    connection
    attachment
    conjoint
    connected

فارسی به انگلیسی

وصل شدن
connect, hitch, join, stick, to be joined or connected

وصل ماندن
adhere

وصل نشده
unconnected

وصل کردن
attach, bonds, connect, hitch, join, yoke, throw, to unite, to connect

وصل کردن با زبانه
dowel

وصل کردن با سوزن ته گرد
pin

وصل کردن با لولا
hang

وصل کردن با مفتول کاغذ دوز به هم
staple

وصل کردن با مفصل یا لولا
joint

وصل کردن با میخ دو سر به هم
staple

وصل کردن باترکه
withe

وصل کردن به هم با لولا
articulate

وصل کردن دو تخته به هم
splice

وصل کردن دو چیز به هم
fasten

وصل کردن سیم به زمین
ground

وصل کردنی
attachable

وصل کننده
attachment, connecter, connector, fastener, splicer, yoke

مترادف ها

on (حرف اضافه)
روی، درباره، راجع به، بالای، سر، بر، به، بطرف، بنا بر، در روی، بعلت، برای، بر روی، در بر، بخرج، وصل

پیشنهاد کاربران

وصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه های سنسکریت پیند pind و آیوج Ayuj است.
پیشنهادِ واژه:" اَفیوختن، اَفدوختن" به جایِ واژگانِ " متصل کردن، وصل کردن، اتصال دادن"
پیشنهادِ شماره یِ 1:
" اَفیوختن" با بُنِ کُنونیِ " اَفیوز" از زبانِ پارسیِ میانه، دارایِ پیشوندِ " اَف" و کارواژه یِ " یوختن" است. " یوختن" به چمِ " ( به هم ) بستن" می باشد که دارایِ ریشه یِ اوستایی است و با واژگانِ " یوغ، یوغیدن" همریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ " اَف" کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " ad" در زبانِ لاتین و پیشوندِ " zu" در زبانِ آلمانی دارد که عملگری برایِ نشان دادنِ " به، به سوی" می باشد. شما می توانید این پیشوند را به روشنی در کارواژه یِ " اَفزودن= اَف. زودن" نیز ببینید. ( برایِ آگاهیِ بیشتر درباره یِ این پیشوند به ستونِ 87 و 88 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه" یا به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " اَف" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
پیشنهادِ شماره 2:
" اَفدوختن" با بُنِ کُنونیِ " اَفدوز" برآمده از کارواژه یِ " دوختن" به همراهِ پیشوندِ " اَف" است. ( این واژه پیشنهادِ نویسنده یِ پیام می باشد. )
. . . . . . . . . . . . . . .
اتصال دادن، متصل کردن، وصل کردن = اَفیوختن، اَفدوختن
اتصال داشتن = اَفیوزِش داشتن، اَفدوزِش داشتن
متصل شدن = اَفیوخته شدن، اَفدوخته شدن
. . . . . . . . . . . . . .
نکته: در زبانِ پارسی بهترین پیشوند برایِ اتصالِ چیزی " به" چیزِ دیگر / متصل کردنِ چیزی " به" چیزِ دیگر، بکارگیریِ پیشوندِ " اَف" می باشد.

اتصال ، نزدیکی دو چیز بهم
وسل= وصل= وستن، بستن، وسلش، وسلیدن، وسلاندن، وس، وست، پیوستن، پیوند،
به هم رسیدن، به کار افتادن
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

‏وَسلیدن = وصل کردن
وَسلش، وَسل = وصل
{وسلیدن: ریخت دیگری از وَستن ( بستن ) ( بسنجید با گسستن و گسلیدن ) . به معنای به هم بستن، به هم رساندن و . . . }
استاد محمد مقدم، وصل و فصل عربی را دارای ریشه ٔ ایرانی می داند ( بن مایه: راهنمای ریشه فعل های ایرانی، صفحه ۳۶ ) .
...
[مشاهده متن کامل]

آیا وس ل ( ریشه توسل ) نیز ‏به همینجا مربوط است؟}
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

وصل
وصل
این واژه پارسی ست که اربیده شده :
وَصل < وَسل< وَس< وَست< وَستَن : وَند ( بُن کنون )
وَستن یا وندیدن دو چیز را به هم رپت دادن
می توان کارواژه پارسی ساخت :
وَسلیدن ، وَسلاندن
واژه های : مواصله، واصل ، . . . بر پایه واژه سازی اربی ساخته شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

وَصلَت < وَسلَت : وَند - اَت ایرانی - اروپایی ست
انگلیسی : quality: qu - al - it - y
آلمانی : Qualitaet: Qu - al - it - aet
it , aet = اَت پارسی

وصل شدن=پیوستن
شاید هیچکداممان نشنیده باشیم ک واژه پهلوی پین کردن ک واژه پینه کردن نیز از ان گرفته شده است بهترین جایگزین برای واژه وصل کردن باشد
پین کن همان وصل کردنه و پینه کردن همان وصله کردنه همچنین واژگان پیوند و پیوست کردن نیز میباشد
رسانش، بست، چسباندن، همبند
این واژه عربی است و خوشبختانه امروز چندان کاربرد ندارد :
Phones are working again
میتوان از زبان های همخانواده فارسی که آسیب ندیدن بهر برد
تلفنم از کار افتاد ( قطع شد )
تلفنم بکار افتاد ( وصل شد )
اینترنت بکار افتاد ( وصل شد )

بپرس