وسعت

/vos~at/

    area
    breadth
    circle
    content
    extent
    gamut
    range
    width
    space
    capacity
    [fig.] ease (of life)

فارسی به انگلیسی

وسعت دادن
to widen, to expand

وسعت دهنده
enlarger

وسعت زمین برحسب اکر
acreage

وسعت زمین برحسب جریب
acreage

وسعت یافتن
extend

مترادف ها

tract (اسم)
رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا

limit (اسم)
کنار، حد، حدود، وسعت، سابقه، اندازه، پایان، غایت

extent (اسم)
حد، مد، حوزه، وسعت، مقدار، اندازه

spread (اسم)
شیوع، وسعت، گسترش

space (اسم)
جا، دوره، فضا، وسعت، مساحت، فاصله، مدت معین، زمان کوتاه، حیز

ambit (اسم)
پیرامون، حوزه، حدود، وسعت، محوطه

scope (اسم)
هدف، حوزه، وسعت، میدان، قلمرو، ازادی عمل، نوسان نما، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه

gamut (اسم)
حدود، وسعت، حیطه، هنگام، گام

vastness (اسم)
وسعت، عظمت

expanse (اسم)
وسعت، فضا داری، پهنا، گسترش، بسط و توسعه، فضای زیاد

width (اسم)
وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن

latitude (اسم)
وسعت، عرض، ازادی عمل، بی قیدی، عرض جغرافیایی

tether (اسم)
حدود، وسعت، افسار، کمند

purview (اسم)
حدود، وسعت، میدان، چشم رس، میدان دید، حدود صلاحیت، مواد اساسی، قلمرو اجراء

پیشنهاد کاربران

گستردگی
واژه وسعت
معادل ابجد 536
تعداد حروف 4
تلفظ vos'at
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مص ) [عربی: وسعة]
مختصات ( وُ عَ ) [ ع . وسعة ] ( اِمص . )
آواشناسی vos'at
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
پیشنهاد واژه : ( مِهانیدن/مِهاندَن، مِهان، مِهانِش و. . . )
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " مِهینیدن" به چمِهایِ زیر بوده است:
بزرگ کردن، بزرگتر کردن، افزایش دادن، وسعت دادن، وسیع کردن
همچنین واژه یِ " مِهینیشن" به چمِ " افزایش، وسعت، بزرگی، توسعه، بزرگترسازی" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
در واژه یِ " مِهینیدن" که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یدن ) ساخته شده است، " ین" نشانه یِ گذرا/سببی ساز ( Kausativ ) است که این نشانه در زبانِ پارسیِ کُنونی " آن" شده است ( مانندِ خوردن/خوراندن ) ؛ پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " مِهینیدن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" را خواهیم داشت. همچنین بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " مِهینیدن"، " مِهین" بوده است که با تَراگردانی به زبانِ پارسیِ کُنونی واژه یِ " مِهان" را خواهیم داشت.
پس :
مِهانیدن یا مِهاندَن = بزرگتر کردن، افزایش دادن، توسعه دادن، وسیع کردن
اکنون اگر بخواهیم واژه یِ " مِهینیشن" را که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یشن ) ساخته شده است، به زبانِ پارسیِ کُنونی برگردانیم واژه یِ " مِهانِش" را خواهیم داشت؛ چراکه " ین" همانگونه که در بالا گفته شد، در پارسیِ کُنونی " آن" شده است و پسوندِ نامسازِ " یشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در زبانِ پارسیِ کُنونی شده است.
پس:
" مِهانِش"= وسعت، بزرگی، افزایش، توسعه، بزرگتر سازی
کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" همچم و برابر با واژه یِ آلمانیِ " vergr��ern " است و برابر با واژه یِ " enlarge، increase ، magnify " در زبانهای رُمَنیک است.
واژه یِ " مِهانِش" نیز برابر و همچم با واژه یِ آلمانیِ " vergr��erung " است و همچنین برابر با واژگانِ " enlargement، increase ، magnification " در زبانهایِ رُمَنیک می باشد.
پَسگَشت:
1 - رویبرگِ 55 ، 119 و 167 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" نویسنده: "دیوید مک کنزی"
( برای دیدن عکسها به زیرواژه یِ " مهانیدن" در همین تارنما مراجعه کنید. )

فراخا. [ ف َ ] ( حامص ، اِ ) فراخی و گشادگی. ( برهان ) . فراخنای چیزی. ( اسدی ) . فسحت. وسعت. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
شادیت باد چندانک اندر جهان فراخا
تو با نشاط و شادی ، با رنج و درد اعدا.
دقیقی.
...
[مشاهده متن کامل]

ای بی تو فراخای جهان بر ما تنگ
ما را به تو فخر است و تو را از ما ننگ.
سعدی.
مگر لیلی نمیداند که بی دیدار میمونش
فراخای جهان تنگ است بر مجنون چو زندانی.
سعدی ( از بدایع ) .
|| محل فراخی و گشادگی ، یعنی چیزی که فراخی و گشادگی قایم به اوست. ( برهان ) . پهنه. ( یادداشت بخط مؤلف ) . عرض. پهنا. ( ناظم الاطباء ) :
چون خطّ دراز است بی فراخا
خطی که درازاش بیکران است.
ناصرخسرو.
رجوع به فراخ شود.

گسترش
پهنایش
بزرگ
مرحب
بزگی
گشادگی
بزرگی - اندازه ی زیاد
بزرگی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس