وسط

/vasat/

    core
    centre
    intermediate
    mid
    mid-
    middle
    midpoint
    midst
    midway
    average
    middling
    situated in the middle
    middle (part)
    interior

فارسی به انگلیسی

وسط روز
noonday

وسط زمستان
midwinter

وسط زمین بازی
midfield

وسط عرشه
amidships

وسط مجله
centerfold

وسط هر چیز پر تلاطم و فعالیت
vortex

وسط هفته
midweek

مترادف ها

navel (اسم)
وسط، ناف، سره میان

howe (اسم)
وسط، فرو رفتگی

middling (اسم)
وسط، جمله مشترک، اجناس مختلف از درجه متوسط

middling (صفت)
وسط، متوسط

second-class (صفت)
وسط، درجه دوم، دومین درجه

midmost (صفت)
وسط، بسیار صمیمی، واقع در عین وسط

second-rate (صفت)
وسط، درجه دو

middle (صفت)
وسط، متوسط، میانی، میانه، بطرف وسط، وسطی

mediocre (صفت)
وسط، متوسط، حد وسط، میانحال

amid (حرف اضافه)
در میان، وسط

amidst (حرف اضافه)
در میان، وسط

پیشنهاد کاربران

میانگاه. ( اِ مرکب ) درون. میان : پس میانگاه آن گوشت شکافته شود و جای ناف پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . بر سر آن دکه سایه ها ساخته و در میان گاه آن گنبدی عظیم برآورده. ( فارسنامه ابن بلخی ص 138 ) . || قلب. قلب لشکر. مرکز لشکر. قلب سپاه. ( یادداشت لغت نامه ) :
...
[مشاهده متن کامل]

میانگاه لشکرْش را همچنین
سپاهی بیاراست خوب و گزین.
دقیقی.

واژه وسط
معادل ابجد 75
تعداد حروف 3
تلفظ vasat
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَوْساط]
مختصات ( وَ سَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی vasat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
در پارسی واژه جایگزین وسط در پارسی میان یا میانه است.
میانه
میانه رو
درمیان
بینابین
ضمن
توی
وسط :کلمه وسط در لغت هم به معنی حد متوسط در میان دو چیز آمده ، و هم به معنی جالب و زیبا و عالی و شریف ، و این هر دو ظاهرا به یک حقیقت باز می گردد زیرا معمولا شرافت و زیبائی در آن است که چیزی از افراط و تفریط دور باشد و در حد اعتدال قرار گیرد . ( تفسیر نمونه ج : 1 ص : 487 )
بین، حاق، مابین، میان، میانه، مرکز، قلب، بحبوحه
میان ، بین
مابین
Middle
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس