وزین

/vazin/

    serious
    of influence
    firm
    grave
    ponderous
    sober
    weighty
    statuesque
    heavy
    [fig.] of weight or influence

مترادف ها

heavy (صفت)
سخت، ابستن، بار دار، پر زحمت، فربه، تیره، کند، قوی، سنگین، ابری، زیاد، گران، توپر، وزین، دل سنگین، سنگین جثه

ponderous (صفت)
پر زحمت، سنگین، وزین، خیلی سنگین

massy (صفت)
چاق، جسیم، جامد، وزین

weighty (صفت)
موثر، مهم، سنگین، وزین، پربار، با نفوذ

پیشنهاد کاربران

وزین: این واژه ی عربی، امروزه در پارسی به معنی مهم، با شخصیت، منش دار به کار می رود و کسی آن را به جای سنگین به کار نمی برد و تنها برای آدمیان به کار می رود.
همتای پارسی این است:
بیژال bižāl ( بختیاری )
ارزشمند ( مقاله وزین=مقاله ارزشمند ) .
باوقار سرسنگین . محکم . استوار. پابرجا. سنگین . به حکومت کوروش نیز میگفتند