ورود

/vorud/

    admission
    admittance
    advent
    access
    approach
    arrival
    coming
    entrance
    entry
    importation
    influx
    ingress
    being imported
    import
    incidence
    c.e. import

فارسی به انگلیسی

ورود به زور
break-in

ورود به عنف با شکستن قفل
break-in

ورود به عنف به زور
break-in

ورود غیر قانونی به قصد دزدی
break-in

ورود غیرقانونی
breaking and entering

ورود غیرمجاز
trespass, burglary

ورود ممنوع است
no entrance!, no admittance!

ورود کردن
to enter

مترادف ها

entry (اسم)
راه، مدخل، ورود، دخول، ثبت، ادخال، راهرو در، ثبت در دفتر، چیز ثبت شده یا وارد شده

entrance (اسم)
مدخل، ورود، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل

accession (اسم)
نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، احقاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شیء اضافه یا الحاق شده

arrival (اسم)
ورود، دخول، مقدم

importation (اسم)
ورود، واردات

influx (اسم)
ریزش، ورود، تاثیر، نفوذ، هجوم

ingress (اسم)
ورود، دخول، اجازه ورود، حق دخول

entree (اسم)
مدخل، ورود، دخول، اجازهء ورود، غذای اصلی

admittance (اسم)
ورود، دخول، تصدیق، بار، اجازهء دخول، گذرایی، هدایت ظاهری

infare (اسم)
ورود، دخول، وارد، مهمانی به مناسبت ورود

ingression (اسم)
ورود، درون روی

inning (اسم)
ورود، زمین بازیافته

introgression (اسم)
ورود، دخول

introit (اسم)
ورود، دخول، سرود افتتاحیه

پیشنهاد کاربران

"تُو و دَر:ورود و خروج"
پیشنهادِ واژه برای {ورود، sign up، log in}:
کارواژه یِ {anmelden} را در زبانِ آلمانی داریم به چَمِ {ورود} که ساختار آن بدین گونه است:
1 - an:در پارسی {دَر/اندر} برابرِ این پیشوند در این واژه میشود. ( پیشوندِ an یِک پیشوندِ جهت/سو است )
...
[مشاهده متن کامل]

2 - melden:همتایِ این واژه در زبانِ اوستایی، واژه یِ {مَلت} بوده است که اگر بخواهیم از آن کارواژه سازیم، کارواژه {مَلتَن} به گمانم شایسته است.
این پیشنهادِ {درمَلتَن/دَرمَلت} برایِ {ورود، log in} بود، ولی برایِ {sign up} باید به جایِ پیشوندِ {در/اندر}، از {بر/اف} بهره بریم که {اَفمَلتَن/برمَلتَن} ساخته میشود.
بِدرود!

یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ98
این حال کسانیکه دیگران را گمراه میکند!
جلوتر از اونها که فریب داد؛ وارد شکنجه گاه میشه.
مواظب گفتارتان وکردارتان وپندارتان ونوشته هاتان . . . باشید.
ورود: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ماویس ( سغدی )
چرا دنبال واژه های سخت هستیم برای پارسی سازی .
مگه رفت و آمد چشونه ؟
ورود : آمد
خروج : رفت
پیشوندِ " ورود" در زبانِ پارسی " اَندَر" است.
1 - وارد شدن، ورود کردن = اَندر شدن، اَندر آمدن
2 - وارد کردن = اَندر کردن، اَندرنشاندن ( یا اَندرشاندن )
3 - ورود = اَندرآیِش ( اَندر. آی . ِ ش )
...
[مشاهده متن کامل]

4 - ورود ممنوع است = اَندرآیِش پَرهیخته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
هشدار :
کنارگذاشتنِ پیشوندهایی همچون " اَندر" در زبانِ پارسی بمانندِ این است که به گویشورانِ لاتین بگویید که واژگانِ با پیشوندِ " inter " را دیگر بکار نبَرید و یا به آلمانی زبانها بگویید که شما از این پس از واژگان با پیشوندِ " ein" بهره نبَرید.

بهتر است برای ورود �آمدگان�
و برای خروج � روندگان� را بنویسیم.
در نرم افزارها واژه ی �بفرمایید� زیباست.
برای خروج از نرم افزار � تمام� یا �بدرود�بهتر خواهد بود.
زبان فارسی زبانزد ادب و احترام است.
در لهجه تاجیکی در بخارا ورود و خروج را "درآمد و برآمد" میگویند.
"ورود بدون عقل ممنوع"
این آرم باید همه جا نصب شود!
ورود: جمع وردة، اسم دختر.
"یقدم قومه یوم القیامة؛ فأوردهم النار و بئس الوِرد المورود"
"و نسوق المجرمین الی‏ جهنم وِرداً"
واژه کاملاً "قرآن عربی فصیح" وغیر قابل تحریف وانکار.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: درونشد 🇮🇷
ریشه واژه ی ورود از وَرَدمی باشد : کلمه ( ورد ) به معنای آبی است که انسان و حیوانات تشنه به لب آن می آیند و از آن می نوشند، راغب در مفردات گفته : کلمه ( ورد ) در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفته اند: ( وردت المأ - به لب آب رفتم ) و یا ( ارد المأ - به لب آب می روم ) ، مصدر آن ورود و اسم فاعلش وارد و اسم مفعولش مورود است و نیز می گویند: ( و قد اوردت الابل المأ - به تحقیق شتران به لب آب رسیدند ) ، خدای تعالی نیز در قرآن آن را استعمال نموده ، درباره مسافرت موسی ( علیه السلام ) به طرف مدین و رسیدنش به لب آب آن محل فرموده : ( و لما ورد مأ مدین - همینکه به لب آب مدین رسید ) و کلمه ( ورد ) به معنای آبی است که پس از تلاش انسان و حیوان و چرخیدنش به دنبال آن به گلویش می ریزد.
...
[مشاهده متن کامل]

و بنا به گفته وی در جمله مورد بحث استفاده و مجازگویی لطیفی به کار رفته چون آن هدف نهایی که جنس انسان در تلاشهای خود منظور دارد را تشبیه کرده به آبی که انسانهای لب تشنه به دنبالش می چرخند و در نتیجه گوارایی سعادت و شیرینی رسیدن به هدف تشبیه شده به آن آبی که پس از تلاش بسیار به گلوی لب تشنه می رسد . ( ترجمه تفسیر المیزان )

ورود تازی از // فرو // گرفته شده فرو رفتن
درآیش =ورود
《 پارسی را پاس بِداریم》
وُرود
واژه ای اَرَبی اَز ریشه یِ سه تاییِ" وَرَدَ" دَر ریختارِ فُعول.
بِکوشیم تا جایی که می شَوَد واژه هایِ آشنایِ پارسی را به کار بَریم زیرا اگَر واژه ها ناآشنا وَ بَرایِ گُفتَن سَخت باشَند جا نِمی اُفتَند ، بِه تَر اَست واژه هایِ نِژاده را دَر گامه هایِ سِپَس تَر ( مَراحِلِ بَعدی ) به کار گیریم ؛ واژه های زیر پیش نَهاد می شَوَد :
...
[مشاهده متن کامل]

وُرود = دَرآیه : دَر - آی - ه
دَر : کوتاه شُده یِ دَرون
آی : سِتاک زَمانِ کُنونِ آمَدَن
ه : پَس وَندِ نام ساز
بَرایِ خُروج هَم واژه یِ زیر پیش نَهاد می شَوَد :
خُروج : ریشه : خَرَجَ ؛ ریختار : فُعول
خُروج : بَرآیه : بَر - آی - ه
پیش وَندِ بَر - پاد ( ضِدِّ ) دَر - می باشَد.

در بدو ورود
ورود و داخل تازی هستند ، پارسی آن درون ، درون شدن
برگرفته از واژه آوردگاه
" اندرش " واژه نوساخت از " اندر شدن" ، ورود ، داخل شدن .
وی اندرش = خروج ، ضد ورود : پسوند " وی " در آغاز واژه به معنای نفی ، ضد است ، مانند : وی دیو دات =وندیداد = قانون ضد دیو.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس