ورم کرده


    tumescent
    turgid
    tumid

مترادف ها

angry (صفت)
دردناک، ترشرو، خشمگین، خشمناک، دژم، اوقات تلخ، رنجیده، قرمز شده، ورم کرده، براشفته، متغیر

swollen (صفت)
ورم کرده، مغرور، متورم، اماس کرده

tumescent (صفت)
ورم کرده، باد کرده، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده

blubbery (صفت)
ورم کرده، چاق، حباب وار

blown (صفت)
ورم کرده، دمیده شده

distent (صفت)
ورم کرده، منبسط

nodular (صفت)
ورم کرده، گره دار، قلمبه شده، گره گره

tumid (صفت)
ورم کرده، باد کرده، متورم، پر اب و تاب، ورقلنبیده، اماس کرده، اماسیده

پیشنهاد کاربران

متورم
آماسیده
پفیده. [ پ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) پف کرده. آماس کرده. برآمده. ورم کرده.
برآمده

بپرس