ورشکست شدن


    fail
    to go bankrupt
    to fail

مترادف ها

smash (فعل)
خرد کردن، درهم شکستن، ورشکست شدن، شکست دادن، بشدت زدن، پرس کردن، درهم کوبیدن

bust (فعل)
بیچاره کردن، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن

پیشنهاد کاربران

مایه سوز شدن. [ ی َ / ی ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) سرمایه بالتمام یا نزدیک به تمام از دست بشدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

بپرس