ورزیده

/varzide/

    accomplished
    athletic
    conditioned
    experienced
    practiced
    proficient
    veteran
    trained
    wrought

فارسی به انگلیسی

ورزیده شدن
train

ورزیده کردن
condition, train

مترادف ها

experienced (صفت)
با تجربه، ورزیده، اموخته

پیشنهاد کاربران

واژه ورزیده
معادل ابجد 232
تعداد حروف 6
تلفظ varzide
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت )
مختصات ( وَ دِ ) ( ص مف . )
آواشناسی varzide
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
...
[مشاهده متن کامل]

لغت نامه دهخدا
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه ورزیده از ریشه ی واژه ورزیدن پارسی است.
واژه ورزیدن
معادل ابجد 277
تعداد حروف 6
تلفظ varzidan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: varzītan] ‹برزیدن›
مختصات ( وَ دَ ) ( مص ل . )
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

ورزیده/ورزیدس
ورزیده = ور، زی، ده
ور = در، دروازه
زی = زندگی
ده = ده ۱۰
ورزیده = تلاش کننده، کوششکر، کسی که ( ۱۰ هنر ) داشته باشد.
ورزیده در پیش ها به خدا و پیغمبران گفته میشد.
...
[مشاهده متن کامل]

به بُت و یا تندیسان نگاه کنید.
بُت جمشید چند دست دارد.
هر دست نشان گر یک هنر میباشد.
بُت شیوا چند دست دارد.
هر دست نشان گر هنر و رهگشایی است.
ورزیده = هنرمند کارگر و سازنده نیک، دروازه ۱۰ نیکویی زندگی.
ورزیده = نابغه

بپرس