لغت نامه دهخدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 واژه ورزیده از ریشه ی واژه ورزیدن پارسی است. واژه ورزیدن معادل ابجد 277 تعداد حروف 6 تلفظ varzidan ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: varzītan] ‹برزیدن› مختصات ( وَ دَ ) ( مص ل . ) منبع فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار
ورزیده/ورزیدس ورزیده = ور، زی، ده ور = در، دروازه زی = زندگی ده = ده ۱۰ ورزیده = تلاش کننده، کوششکر، کسی که ( ۱۰ هنر ) داشته باشد. ورزیده در پیش ها به خدا و پیغمبران گفته میشد. ... [مشاهده متن کامل]
به بُت و یا تندیسان نگاه کنید. بُت جمشید چند دست دارد. هر دست نشان گر یک هنر میباشد. بُت شیوا چند دست دارد. هر دست نشان گر هنر و رهگشایی است. ورزیده = هنرمند کارگر و سازنده نیک، دروازه ۱۰ نیکویی زندگی. ورزیده = نابغه