ورزش

/varzeS/

    athletics
    exercise
    gym
    physical education
    sport
    gymnastics
    training

فارسی به انگلیسی

ورزش با توپ
ballgame

ورزش خانه
gymkhana

ورزش خوبی
acrobatism

ورزش خونی
blood sport

ورزش دادن
exercise, to train or exercise

ورزش دوست
aficionado, sporting

ورزش دوگانه
biathlon

ورزش زمستانی شامل تیراندازی در حال اسکی کردن
biathlon

ورزش سبک
calisthenics

ورزش شدید
workout

ورزش شکم
sit-up, situp

ورزش میدانی
field event, track

ورزش نگار
sportswriter

ورزش های اکسیژن زا
aerobic

ورزش های ده گانه
decathlon

ورزش های دو و میدانی
track

ورزش های رزمی
martial art

ورزش های ژیمناستیک
gymnastics

ورزش های سه گانه
triathlon

ورزش های سوئدی
calisthenics

مترادف ها

exercise (اسم)
تمرین، ورزش، مشق

play (اسم)
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص

sport (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، ورزش، الت بازی، نمایش تفریحی، شکار و ماهیگری و امثال آن

pastime (اسم)
سرگرمی، تفریح، ورزش، مشغولیات، کار وقت گذری

callisthenics (اسم)
ورزش، ورزش سبک

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

exercitation (اسم)
تمرین، استعمال کردن، ورزش، تمرین دادن، بکارانداختن

practice (فعل)
عمل کردن، ورزش، تمرین کردن، ممارست کردن، برزیدن

practise (فعل)
ورزش، تمرین کردن، ممارست کردن، برزیدن

پیشنهاد کاربران

"شهراوندی و شهراوردی".
"به دور از شهراشوبی. "
ورزش ها در جهان می رسانند که مردم به شهراوردی دل بستگی دارند و؛
ارزشی به شهراشوبی نمیدهند.
ورزش نخست و اوّل ملّی ما در ایران ورزش کشتی می باشد.
ورزش نخست واوّل جهانی ما در ایران توپا میباشد.
همهء ورزش ها باارج وارزش هستند.
همهء ورزش ها ناب می باشند.
ورزشها در لری بختیاری
توپَ:توپ
توو وازی:فوتبال
لِی لَغَّد:تکواندو
کَلاگُمبَلی:ژیمنستیک
دَس وُر زَمبیل:بسکتبال
توپَ وُر آستِمُو:والیبال
مُست وَنی:بکس
از ورزشها:سپکتاکرا
اسپرت
ورزش ب زبان سنگسری
مشق meshegh
واژه ورزش
معادل ابجد 513
تعداد حروف 4
تلفظ varzeš
معادل انگلیسی sport
مرتبط با ورزش
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر )
مختصات ( وَ زِ )
آواشناسی varzeS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع واژه های مصوّب فرهنگستان
فرهنگ فارسی معین
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه ورزش از ریشه ی دو واژه ی پارسی یعنی ورزیدن وبرزیدن پارسی درست شده است.
واژه ورزیدن
معادل ابجد 277
تعداد حروف 6
تلفظ varzidan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: varzītan] ‹برزیدن›
مختصات ( وَ دَ ) ( مص ل . )
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه برزیدن
معادل ابجد 273
تعداد حروف 6
تلفظ barzidan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: varžītan] ‹ورزیدن› [قدیمی]
مختصات ( بَ دَ ) ( مص م . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار

معنی به فارسی : حرکاتی که به بدن کمک میکنه سالم باشه
معنی به انگلیسی : ( Some motions that help body be healthy ( exercise
مثال : At school we do exercise
در مدرسه ما ورزش می کنیم
Exercise => ورزش
Body activities
اموزش در توسعه و مراقبت از بدن اعم از تمرینات ساده
Sport
وورش به معنی دویدن است
وورش به تنامی گروه هاى فعالیت فیزیکى بدن کفته می سود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس