ورز

/varz/

    cultivate
    exercise

فارسی به انگلیسی

ورز دادن
knead

ورز دادن خمیر
knead

ورز دادن گل
knead

ورز دادن کاه گل
knead

پیشنهاد کاربران

ورز در زبان کردی یعنی فصل کاشت
وَرزیدَن، کارواژه ای پارسی است به چَم و معنی: با دست مالش دادن، زیر و رو کردن، قرب و قاطی کردن، چِلّاندَن و فِشُردَن.
مثلاً میگن:
برای پخت شامی باید گوشت، سیب زمینی، پیاز، هویج و آرد نخودچی را با هم درهم آمیخت و سپس به خوبی وَرز داد. ( یعنی به خوبی چِلاند و فِشُرد )
در گویش مردم خوانسار ورز به نوعی پاروی مخصوص برف روبی گفته میشود
این وسیله از چهار بخش تشکیل شده دسته ، پیشورز، تخته و چمبره
شور
( نف مرخم ) در آخر اسماء، معنی دارنده و ورزش کننده دهد چون سلحشور. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . ورزش. ( برهان ) . در فرهنگ جهانگیری بمعنی ورزنده آمده است چنانکه سلحشور و سلاح شور. ( انجمن آرا ) . ورزنده. ( رشیدی ) . کاری را خوب ورزیدن. ( برهان ) . ورزیدن. ( جهانگیری ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- سلاحشور ؛ بکاربرنده و ورزنده سلاح.
- سلحشور ؛ بکاربرنده و ورزنده سلاح. استاد و ماهر در بکار بردن سلاح.

معادل خمیر ورز کردن در بختیاری شِشنیدن است خمیریا هویر ششنیدن
Verz وِرز
به معنای گناه، آلودگی
ورزیده، مالیدن بطور مداوم،
ریشه در زبان ملکی گالی بشکرد
وَرِز ( warez ) در زبان اوستایی ورزیدن

بپرس