ورد زبان بودن : دایم تکرار شدن ، لقه لقه زبان شدن
( ( خوب می خورد، خوب می خوابید و فقط از آمیرزا محمودخان حرف شنوی داشت و او را از تخم چشمانش بیشتر دوست می داشت اینها را همه کس می دانست و ورد زبان همه بود. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
تکرار کردن
پی در پی گفتن
تیکه کلام، کلمه ای که معمولا شخصی تکرارش میکند