ورد

/vard/

    abracadabra
    charm
    enchantment
    hocus-pocus
    incantation
    mumbo jumbo
    spell
    prayer recited by rote
    formula

فارسی به انگلیسی

ورد خواندن
to tell ones bids, to bid beads

ورد روح زدایی
exorcism

ورد زبان
habitual phrase

ورد زبان ها
abroad, locus classicus, noise
catch phrase

ورد سپهر
troposphere

مترادف ها

abracadabra (اسم)
سخن نامفهوم، ورد

formula (اسم)
ورد، دستور، فرمول، قاعده، فورمول، قاعده رمزی

epode (اسم)
ورد، افسون گری، بخش سوم غزل یا قصیده

jabber (اسم)
ورد، گپ، سخن تند و ناشمرده، چک چکی

mumbo jumbo (اسم)
ورد، طلسم، خرافات، سخنان نامفهوم

slogan (اسم)
ورد، شعار، خروش، ارم، تکیه کلام، نعره

پیشنهاد کاربران

ورد = ور د= گشت.
بنواژ گشتن � ور � یا � گر � است و نه گرد . در واژه گشت نیز �ش� گشته � ر � است .
ور/وره /ورت/ورته/وران/ورتن/ورشن/ورشْت= ( گردشت ) =گر/گَره/گشت/گرده/گَران ( گردان ) /گرتن ( گردن ) /گرشت ( گردشت ) /گرشن ( گردشن ) .
ورد= ور د=واژه، گفتن بنواژ ش � ور� است
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

وردوردوردوردورد
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

وردوردوردورد
وَرَد: ورود به ابتدای مکانی است که می توان به آن داخل شد. فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ: یعنی سطل شان را از ورودی چاه ارسال کردند. "وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً
...
[مشاهده متن کامل]
مَقْضِیًّا" یعنی همه شما انسان ها در ابتدای ورودی جهنم خواهید ایستاد و آن را خواهید دید، بدون این که داخل شوید. وَرْدَه به گُل گویند چون میوه از یک گُل وارد می شود. وِرد به کلمه یا جمله ای گویند که ساحران در پشت ورودی بنایی که داخل آن گنج قرار دارد و طلسم شده می ایستند و بر زبان می آورند. رگ را ورید گویند چون ابتدای ورود خون به قلب است.

یادآوری، این که می گویند؛ وردِزبان ، یعنی جستاری که پیوسته برزبان آورده می شود
درباره یِ ریشه یِ واژه یِ "وول" در زبانِ پارسی:
"وول یا وُل" برآمده از واژه یِ " وَرت یا وَرد" که بُنِ کارواژه یِ "ورتیدن یا وردیدن" است، می باشد.
در زبانِ پارسیِ میانه، "ورتیدن یا وردیدن" به چمِ " چرخیدن، تغییریافتن، گشتن، گردیدن، سرگردان بودن" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

دگرگونیِ آواییِ ( "رت یا رد" به "ل" ) را در واژگانِ زیر داریم:
وَرد . . . . وَل، وُل، گُل
آمرد. . . . آمُل
سرد. . . . سال
سردار. . . . سالار
پرت. . . . . پُل
مهرداد. . . . . میلاد
و در واژگانی همچون "پَرت و پلا" و. . . .
بهمچنین واژه یِ "وَرت یا وَرد" نیز به "وول یا وُل" در واژگانی همچون "وول خوردن یا وول زدن یا وول وول کردن" در آمده است.

ورد نیایش نیست ورد از و رود و ارد هست و به معنای دعایی کهه عادت شده گرفتند
بسیار به واژه word یا همان کلمه ماناست و شاید دعا یا کلماتی را به زبا اوردن از همان ورد گفتن و خواندن امده باشد
تغییر
وَرَد : کلمه ( ورد ) به معنای آبی است که انسان و حیوانات تشنه به لب آن می آیند و از آن می نوشند، راغب در مفردات گفته : کلمه ( ورد ) در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفته اند: ( وردت المأ - به لب آب رفتم ) و یا ( ارد المأ - به لب آب می روم ) ، مصدر آن ورود و اسم فاعلش وارد و اسم مفعولش مورود است و نیز می گویند: ( و قد اوردت الابل المأ - به تحقیق شتران به لب آب رسیدند ) ، خدای تعالی نیز در قرآن آن را استعمال نموده ، درباره مسافرت موسی ( علیه السلام ) به طرف مدین و رسیدنش به لب آب آن محل فرموده : ( و لما ورد مأ مدین - همینکه به لب آب مدین رسید ) و کلمه ( ورد ) به معنای آبی است که پس از تلاش انسان و حیوان و چرخیدنش به دنبال آن به گلویش می ریزد.
...
[مشاهده متن کامل]

و بنا به گفته وی در جمله مورد بحث استفاده و مجازگویی لطیفی به کار رفته چون آن هدف نهایی که جنس انسان در تلاشهای خود منظور دارد را تشبیه کرده به آبی که انسانهای لب تشنه به دنبالش می چرخند و در نتیجه گوارایی سعادت و شیرینی رسیدن به هدف تشبیه شده به آن آبی که پس از تلاش بسیار به گلوی لب تشنه می رسد . ( ترجمه تفسیر المیزان )

فرمول، گل هم میشه
ورد:نیایش، ستایش، افزون
ب معنی نیایش، ذکر
معنی ورد گل ، گل سرخ و. . . . .
برابر پارسی نیایش و. . . .
وِردیدن = ورد گفتن.
صدا ، جملاتی که روی زبان جاری می شوند ، آهنگ
گل

گُل

در زبان لری بختیاری به معنی
آورد
Verd
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)