babble, blether, gab, palaver, prate, ramble, rattle, yap, to talk too much, to babble, yammer
وراجی
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
هرزه درایی، وراجی، مکالمه، گفتگوی مفصل
پر حرفی، وراجی، بلبل زبانی
وراجی، گفتار بیهوده
وراجی، گپ، سخن ناشمرده، صدای غاز
عبارت سازی، ورور، وراجی، پچ پچ، یاوه گویی، پرگویی، ژاژخایی
هرزه درایی، غدغد، وراجی، صدای مرغ در حالت تخم گذاری
گیره، تنگنا، وراجی، فک، ارواره، دم گیره
پیشنهاد کاربران
پرگویی
( ( دو دختر نو رسیده و ملوس داشت که همیشه پژمرده و غمگین بودند و پیش خودی و بیگانه از داشتن چنان پدر دل نازک و وراجی سر به زیر و شرمسار بودند. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
به چانه افتادن ؛ پرحرفی کردن.