وحی

/vahy/

    inspiration
    revelation
    afflatus
    oracle
    voice

فارسی به انگلیسی

وحی گاه
oracle

وحی مانند
oracular

مترادف ها

inspiration (اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق

vision (اسم)
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا

revelation (اسم)
الهام، اشکار سازی، افشاء، فاش سازی، وحی

oracle (اسم)
پیش گویی، دانشمند، وحی، الهام الهی

پیشنهاد کاربران

وحی آمدن و پیک و ( بوکbook ) و پخش و وخش و پیغام و پیغام و پیام و. . . . .
Offebarung با تلفظ اُفِنبارونگ به زبان آلمانی معادل revelation در زبان انگلیسی و معادل وحی در زبان عربی به معنای آشکار شدن. از دیدگاه فردی من دو نوع وحی وجود دارد؛ یکی زبانی و خطی که در کتب دینی موجود است و دیگری حقیقی و واقعی یعنی آشکار شدن یا ظهور و پیدایش خدای حقیقی و واقعی در قالب این واقعیت و طبیعت یا این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست. محتوای کتب دینی کلام های انسانی اند در مورد خدا و شرح و توضیح چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن به امر و خواست وی و نه کلام کامل و بی نقص و غیب خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی.
...
[مشاهده متن کامل]

خود خدا هم دو نوع است:
الف - خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما، جلوه، چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هر آنچه که بین آنهاست و لذا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از این نوع خدا نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن یا وجود داشتن این نوع خدا از طرف انسان هرگز به هیچگونه اثباتی هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت بلکه خود انسان نیازمند شناخت این نوع خدا بوده و هست و خواهد بود.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی ها یا کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
معارف به اصطلاح وحیانی ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام که در کتب عهد قدیم و جدید قوم یهود و اقوام مسیحی و در کتاب قرآن اقوام مسلمان مندرج گردیده و به ارث رسیده اند، بر دو داستان پایه ای، بنیادی و یا مبدئی استوار اند؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق آدم و حوا ملقب به ابو - و اُم البشر که بر اساس اعتقاد و ایمان فردی من، دو افسانه خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل مبارک سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده، طنین نیفکنده، نجوا نشده.
وحی در معنای رایج آن یعنی دریافت خبر یا پیام از عالم غیب که از دیدگاه پیروان ادیان منحصر به انبیا و اولیا می باشد. اما از دیدگاه فردی من، خدای حقیقی و واقعی در طول تاریخ پیداش انسان روی کره زمین تاکنون، هیچ انسان هائی را در بین اقوام یهود، عرب، عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، ناجی، شفابخش، نبی، پسر، رسول، پیامبر، ولی، والی و هیچ عنوان دیگری برای تربیت و هدایت بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و یا ارسال ننموده و در گوش سر و دل هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه.
گابریئل به زبان فارسی - آرامی در اصل و ریشه از چپ به راست به شکل ایلِ گبری تلفظ و بیان میشده و جبرئیل معادل آن در زبان عربی از چپ به راست بصورت ایلِ جبری تلفظ و بیان میشده. گبری و جبری یعنی معتقد یا باورمند به سرنوشت از پیش تعیین شده از طرف آفریدگار جبار یا جابر . ایل گبریان یا ایل جبریان گروهی از خردمندان گمنام بوده که در سرزمین های ایران و هندوستان زندگی میکرده اند و به سرنوشت از پیش تعیین باور داشته اند. به زبان امروز عربی - فارسی یعنی باورمندان به قضا و قدَر الهی. Schicksal با تلفظ شیکسال به زبان آلمانی معادل سرنوشت در زبان فارسی می باشد که خود از دو کلمه فارسی ساخته شده؛ یکی شیک هم به معنای آراسته و زیبا و هم نیکو و سال هم به معنای یک سال شمسی و هم به معنای عصر طلائی یعنی دوران زندگی آسمانی انسان در حالت وَراجنت، فرافردوس یا پاراپارادیز یعنی دوران زندگی در حالت بهشت برین یا نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی، مبدئی یا اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی قبل از آغاز سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) .
لذا یک فرشته خیالی - اوهامی تحت عنوان گابریئل یا جبرئیل وجود نداشته که به ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا و باک ره پیام همبستری با روح مقدس و فرزند دار شدن داده بوده باشد و یا در گوش سر و دل مبارک پیامبر اکرم دین اسلام کلام الله را نجوا و زمزمه نموده باشد.
برای انسان نیمه بیدار امروز و آینده دیگر این سوال قدیمی مطرح نمیباشد که آیا خدا وجود دارد یا نه بلکه خدا کیست و چیست. انسان امروز و آینده در جهت شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی هیچ راه راست و هیچ روش معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی.
از دیدگاه فردی من، در لحظه جاودانه حال اموات یا مردگان بسی بتوان بسی زنده ترند از زندگان دنیوی و طی حالت برزخ از مشاهد و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردارند و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها، گفتارها، رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی و آنهم هرکدام تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر و نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بر اساس تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》که یک راه بسیار کوتاه و میان بُر بیش نبوده و نمی باشد.
اموات یا مردگان دارای هیچگونه جسم، کالبد، تن و یا بدن نمی باشند بلکه نفوس مجرد یا من های آن در نفس مجرد یا منِ واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در خواب سنگین، ژرف و شیرین بسر میبرند و به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بیکران وی از آن عشق و زندگی روئیایی برخوردارند و از اختیار، اراده و خواست انفرادی برخوردار نمی باشند. نفس مجرد یا من را میتوان بصورت یک نقطه ساده، بسیط یا پیوسته، تجزیه ناپذیر و بی بُعد هندسی پنداشت از جنس نفس مجرد یا من خدای حقیقی و واقعی و یا آنرا در کالبد هندسی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی تصور نمود.
یک جمله ی معروف مندرج در تَورا ( تورات ) :
خطاب یَهوَه به موسا ( موسی ) روی کوه سینا یا کوه شنود:
تو نباید در کنار من خدایان دیگری داشته باشی.
اگر این جمله براستی از طرف خدای حقیقی و واقعی به گوش موسا رسیده بود، باید به شکل زیر بیان میشد:
ای موسا ! در مورد خدایان دیگر نگران نباش، زیرا فقط یک خدا وجود دارد و خود تو هم هیچ چیز دیگری نیستی غیر از یک ذره بسیار ناچیز در هستی یا وجود، ماهیت و ذات مطلق و بیکران وی.
در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر گردشگران محترم اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد، بیان یک نکته بسیار مهم برای انسان امروز و آینده و به ویژه خود ما ایرانیان و آن اینکه:
وعده ها و وعیدهای بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل، با هدف، قصد، نیت، انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ.

وحی میتواند به معنای آگاهی قطعی هم باشد
وحی به معنای فهمیدن آگاه شدن است حال اینکه یا کلام و احکام الهی باشد یا فهمیدن و آگاه شدن از چیزهای دیگر باشد
برابر فارسی آن "مانسَر" است. و مانسر بر به فرشته ی حامل وحی گفته می شده.
وحی =وخش ،
وخشور=پیامبر
وخشور ایرانی=زردشت
وی=پیام، الهام، اندریافت پیام خدا، خبر، پیک نهان و. . . . . . .
«وحی» ( انگلیسی: Revelation ) فیلمی بریتانیایی در سبک ترسناک است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به درک جاکوبی، ران مودی، ترنس استامپ، اودو کیر و ورنون دوبتچف اشاره کرد.
وحی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/وحی_(فیلم_۲۰۰۱)
وحی در لغت به هر نوع القای آگاهی نظیر اشاره، آواز، الهام، رؤیا، وسوسه، کتابت و… اطلاق می گردد. مخفیانه بودن و سرعت نیز در بعضی از استعمالات وحی لحاظ گشته است.
در اصطلاح مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی، وحی ارتباطی معنوی است که برای پیامبران الهی، جهت دریافت پیام آسمانی از راه اتصال به غیب برقرار می شود. پیامبر، گیرنده ای است که پیام را به واسطه همین ارتباط و اتصال ( وحی ) دریافت می کند. در این ارتباط، گاه واسطه ای در کار است و گاهی بدون هیچ واسطه ای، انتقال پیام انجام می شود. این فرایند که در اصطلاح علم کلام، وحی تشریعی و رسالی نامیده می شود، مخصوص پیامبران است و با الهام و تحدیث تفاوت دارد. در دوره معاصر، این بحث مورد توجه متفکران قرار گرفته است و تحلیل های جدیدی از فرایند وحی ارائه شده است که بیشتر بر اساس تجربه دینی است.
...
[مشاهده متن کامل]

وحی بر رسولان و پیامبران به دو گونه است:
• سخن گفتن از آن سوی حجاب الهی با فرستادن جبرئیل.
• القا در قلب، یعنی شیوه الهام یا رؤیای صادقه.
وحی از نظر واژگان، به معنای اشاره سریع، پر سرعت و القای پنهانی مطلبی به دیگران آمده است. در اصطلاح دینی، ارتباطی معنوی بین شخص پیامبر با عالم غیب است و در آن، پیام خداوند به پیامبر منتقل می شود. نتیجه این فرایند، آگاهی قطعی ای است که از ناحیه خداوند، به برخی از انسان های برگزیده عطا می شود.
واژه وحی در قرآن به معناهای زیر به کار رفته است:
• الهام فطری به انسان، همانند الهام به مادر موسی که فرزندش را به رود نیل بیندازد. ( سوره قصص، آیه ۷ )
• الهام غریزی به حیوانات، همانند الهام به زنبور عسل ( سوره نحل، آیه ۶۸ )
• فرمان به جمادات، همانند فرمان دادن به زمین در آستانه روز قیامت ( سوره زلزال، آیه ۵ )
• وسوسه شیطانی ( سوره انعام، آیه ۱۱۲ )
• اشاره سریع، ( سوره مریم، آیه ۱۱ )
• خبردادن و آگاهیدن ( سوره آل عمران، آیه ۴۴ )
• رویا؛ همانند رؤیای ابراهیم دربارهٔ ذبح فرزندش.
• تشریعی؛ این قسمت از وحی مخصوص پیامبران است.
بنابر دیدگاه نصر حامد ابوزید کلمه «وحی» در زبان قرآن یک واژه اساسی و یک مفهوم اصلی برای حکایتگری از «نص» و «متن» است. البته در زبان قرآن اسامی دیگری مثل «قرآن، ذکر، کتاب» وجود دارد که اسمی برای متن و نص قرآنی است. اما اسم «وحی» نسبت به سایر اسامی مثل کتاب و ذکر از نظر معنا وسیعتر و گسترده تر است؛ و احتمالاً واژه «وحی» همه معانی آن ها را دربردارد.

وحی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/وحی
سلیم
وحی: آوای آسمانی، بانگ آسمانی که ویژه پیامبران و فرستادگان خداوند ست.
سلیم
وحی: واژه ای اربی که برابر با آواز آسمانی یا آواز پنهانی که بیشتر برای پیامبران بکار برده می شود.
پیشنهادِ واژه: "وایافتن" به چمِ " الهام گرفتن، وحی گرفتن"
"وایافتن" برآمده از 1 - پیشوندِ جدایی پذیرِ "وا"2 - پیشوندِ جدایی ناپذیرِ "ی" و 3 - کارواژه یِ " آفتن" با بُنِ کُنونیِ " آب" است ( به زیر واژه یِ " آفتن" در همین تارنما مراجعه کنید. )
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ "وا" در اینجا عملگرِ پیشوندیِ " از چیزی/ازکسی" است و رویهم رفته "وایافتن" به چمِ " از کسی/چیزی یافتن" است.
فرآیندِ " الهام/وحی گرفتن" همواره " ازکسی یا چیزی" انجام می پذیرد، پس ما از پیشوندِ " وا" بهره می گیریم.
( درباره یِ نزدیکیِ معناییِ کارواژه هایِ "الهام/وحی گرفتن" و " کارواژه یِ "یافتن" به زیرواژه یِ " آفتن" /بخشِ "واژه نامه بختیاریکا " مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . .
به جایِ واژگانِ " الهام، الهام گیری، وحی" از همین کارواژه یِ " وایافتَن" میتوان واژگانی همچون "وایابه، وایابِش، وایافت، وایافتگی و. . . " را بیرون کشید.

سلیم
وحی: واژه ای اربی ست برابری با ندای آسمانی در فارسی دارد و معمولن در باره ی پیامبران بکار می رود.
ندای پنهانی هم معنی می دهد.
جامعترین سخن در مورد وحی سخنی است که از علی ( علیه السلام ) در پاسخ شخصی که از مساله وحی سؤال نمود نقل شده ، امام آن را به هفت قسم تقسیم فرمود :
1 - وحی رسالت و نبوت مانند انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبورا : ما به تو وحی فرستادیم همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم ، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط ( طوائف بنی اسرائیل ) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم ، و به داود زبور دادیم .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - وحی به معنی الهام مانند و اوحی ربک الی النحل : پروردگارت به زنبور عسل الهام فرستاد .
3 - وحی به معنی اشاره مانند : فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرة و عشیا : زکریا از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام خدا را تسبیح گوئید .
4 - وحی به معنی تقدیر مانند : و اوحی فی کل سماء امرها خداوند در هر آسمانی تقدیر و تدبیر لازم را فرمود .
5 - وحی به معنی امر مانند : و اذ اوحیت الی الحواریین ان آمنوا بی و برسولی : به خاطر بیاور هنگامی را که به حواریین امر کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید .
6 - وحی به معنی دروغپردازی مانند : و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا : اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و دروغ را به طور سری به یکدیگر می گفتند .
7 - وحی به معنی خبر مانند : و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند و انجام کارهای نیک را به آنها خبر دادیم .
البته بعضی از این اقسام هفتگانه می تواند شاخه هائی داشته باشد که بر حسب آن موارد استعمال وحی در کتاب و سنت افزایش خواهد یافت ، و لذا تفلیسی .
( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 490 )

پیامی که از سوی کسی به کسی القا شود.
فرشته ی جبرئیل
میشه وحی کردن
اصل وحی چنانکه راغب در مفردات می گوید اشاره سریع است خواه با کلام رمزى باشد ، و یا صداى خالی از ترکیب کلامی ، و یا اشاره با اعضا ( با چشم و دست و سر ) و یا با نوشتن .
همچنین یکی از معانی وحی در لغت سخنان آهسته و در گوشی است .
وحی کرد
فرهش، الهام الهی
وَحی
این واژه ای پارسی است و از واژه ی کهن وای و وایو که به پارسی امروز : باد شده است گرفته شده و این نام فرشته ای بوده که مانند باد پیام یا رَسُل را می رسانده است ، میتوان آن را به چهر : وَهی نوشت.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)