واژگون شدن


    crash
    tip
    topple
    upset

فارسی به انگلیسی

واژگون شدن قایق و کشتی
capsize

مترادف ها

purl (فعل)
واژگون شدن، حلقه حلقه شدن، مثل فرفره چرخیدن، زردوزی کردن، با شرشر جاری شدن

keel (فعل)
وارونه کردن، واژگون شدن، خنک کردن، خنک شدن، دلسرد شدن، وارونه شدن، مانع سررفتن دیگ شدن

capsize (فعل)
واژگون شدن، واژگون کردن کشتی

پیشنهاد کاربران

بپرس