والی

/vAli/

    governor general
    procurator
    volley

مترادف ها

warden (اسم)
سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، نگهبان، بازرس، قراول، زوار، والی

پیشنهاد کاربران

واَلی
فرماندار
معادل امروزی استاندار می باشد . حاکم یک ناحیه را والی می گفته اند که از جانب پادشاه تعیین می شده است!!!
ولایت دار. [ وَ / وِ ی َ ] ( نف مرکب ) ولایت دارنده . امیر ولایت . مرزبان . ( حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) : دیلمان و همه ٔ بزرگان درگاه و ولایت داران او. . . ( تاریخ بیهقی ) .
حکمران
والی" حاکم، زمامدار، فرمانروا. پیشوا.
دهیوپد در پهلوی که به دری دِهبُد می شود
حاکم یک شهر
ضربه والی در فوتبال=ضربه با روی پا
فرماندار، استاندار، ساتراپ، شهربان ( دهخدا )
واژه ی �والی� از ریشه ی عربی به آرش �فرمانروا� یا باریک تر: فرماندار یا استاندار یک استان یا �ولایت� ( از همان ریشه ) است؛ مانند کشور کانادا که با همه ی بزرگی آن، همچنان استانی از کشور انگلیس بشمار می رود و فرمانداری ( والی ) انگلیسی از سوی دم و دستگاهِ برجای مانده از آن امپراتوری درب و داغان شده در پی پیروزی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی در جنگ جهانی دوم بر اهریمن فاشیسم و نازیسم که ناوابستگی ( استقلال ) سیاسی بسیاری از کشورهای پیش تر چنگ اندازی شده از سوی امپریالیست ها بویژه در آسیا و آفریقا را در پی داشت، در آنجا گماشته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/10/blog - post_13. html

عامل
حاکم
والی
در پهلوی " دهیوپت"
خدیو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس