واقعه

/vAqe~e/

    development
    episode
    event
    happening
    incident
    occasion

فارسی به انگلیسی

واقعه ضمنی
circumstantial event

مترادف ها

incident (اسم)
تصادف، حادثه، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، تلافی، روی داد، واقعه، حتمی وابسته

event (اسم)
حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، عارضه، سرگذشت، روی داد، واقعه

occurrence (اسم)
تصادف، پیش امد، اتفاق، روی داد، واقعه، وقوع، رخداد

rede (اسم)
جریان، مشورت، پند، مصلحت، تدبیر، واقعه، وقوع

پیشنهاد کاربران

( واقعة ) واقعة. [ ق ِ ع َ ] ( ع ص ) مؤنث واقع. رجوع به واقع شود. || ( اِ ) حادثه. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) . نازله. ( از اقرب الموارد ) . اتفاق. کار افتاده. کار پیش آمده. پیش آمد. عارضه. ماوقع. جریان کار. رویداد. قضیه. موضوع : روبرو میشود با واقعه به آن طریق که رضا به قضا میدهد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ) . پس پناه برد امیرالمؤمنین دنبال این حادثه الم رسان و واقعه ای که سایه انداخت به آنچه خدا آن را از او خواسته است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کشت چشمش دل خاقانی را
رو بدین واقعه یارب چه خوش است.
خاقانی.
این واقعه شگرفت را وزنی نمی نهد و این حادثه بزرگ را خرد و حقیر میشمرد. ( سندبادنامه ، ص 198 ) . پرده کتمان در سر صورت واقعه می کشیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ) . در اثناء آن حال تهمتی و ریبتی که ازو در خیال افتاد احتیاط چنان اقتضا کرد که او را بگرفت و فرع واقعه او به اصل مسأله ابوعلی و دیگران الحاق افتاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 144 ) .
چون که مرا زین همه دشمن نهند
تهمت این واقعه بر من نهند.
نظامی.
بر سر خاک از فلک تیز گشت
واقعه تیز بخواهد گذشت.
نظامی.
دل عطار چو درد تو نیافت
شد در این واقعه بر باد از تو.
عطار.
دست از این حرکت کوتاه کن که واقعه ها در پیش است. ( گلستان ) .
گفتم من و صبراگر بود روز فراق
چون واقعه اوفتاد نتوانستم.
سعدی.
علاج و اقعه پیش از وقوع باید کرد
دریغ سود ندارد چون رفت کاراز دست.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 809 ) .
|| حادثه سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . سانحه : چون خبر رسید به نشابور که حاجب بزرگ را با لشکر منصور چنان واقعه افتاده است در ساعتی سوری زندان عرض کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 556 ) . نوادر و عجایب بود که وی را افتاده در روزگاری پدرش چند واقعه بود همه بیاورده ام در این تاریخ. ( تاریخ بیهقی ) . شکر نمود بعد از اینکه علاج کرد سختی های سربسته را و رفع کرد واقعه های الم رساننده را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
این بار نار صاعقه افتاد دردلم
وین بار آب واقعه بگذشت از سرم.
خاقانی.
بر اهل آن خطه بعداز واقعه یزید مهلب چنان حادثه نیفتاده بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 74 ) . گفت در خواب دیدم که سلطان درشکارگاه در واقعه ای افتاده است. ( جهانگشا ) . || سختی. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || حال. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . وضع : مرغان. . . صورت واقعه او را بگفتند. ( کلیله و دمنه ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر
إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ1
گوش کنید!
اگه این رویداد پیشامد؛ . . . ( پیوست به آیات بعدی . . . )
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ75
( به ) جایگاه ها رویدادهای ستارها. . . ( بنگر وتوجه کن! ) .
...
[مشاهده متن کامل]

وقایع آسمانی؛ اتفاقات عظیم در میان ستاره، . . .
. . .
واقع
وقوع
وقعة
وقیعة
وقائع
موقع
مواقع
. . .

واقعهواقعهواقعهواقعه
🇮🇷 همتای پارسی: رویداد 🇮🇷
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

چیزی که واقع شود و روی بدهد.
واقعات . [ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ واقعة : درویش از این واقعات خسته خاطر همی بود. ( گلستان ) . رجوع به واقعه شود.
نایبه ، نائبه
واقعه: [ اصطلاح تعزیه ] اصطلاحی برای ماجرای اصلی یک تعزیه. واقعه به طور اخص شامل مصیبت و شهادت خاندان پیامبر می شود.
رویداد ، رخداد ، پیشامد