واقع

/vAqe~/

    situated
    located
    occurring
    happening
    real
    reality
    fact
    [adj.] situated
    [n.] reality

فارسی به انگلیسی

واقع بین
realist, actualist, realistic, down-to-earth, pragmatist, actuallst

واقع بینانه
down-to-earth, realisti cally

واقع بینانه در هنر و ادب و نقد ادبی
objective

واقع بینی
earthiness, realism

واقع در اطراف دندان ها
periodontal

واقع در بخش کلیسایی
parochial

واقع در بلندا
upland

واقع در پایین
down

واقع در جنوب ایالت
downstate

واقع در خارج
exterior

واقع در زیر زمین
subterranean, nether

واقع در شمال غرب
northwest

واقع در فضا
spatial

واقع در گوشه
corners

واقع در مسیر و محل بارگیری و باراندازی
port of call

واقع شدن
to happen, to occur, to take place

واقع گرا
realist

واقع گرایانه
pragmatic, pragmatically

واقع گرایی
realism

واقع مانند
true-life

مترادف ها

bestead (صفت)
واقع

bested (صفت)
واقع

پیشنهاد کاربران

این سازه در دشتی واقع شده = این سازه در دشتی جاداده شده
پیش آمده
جایی که رخدادی هستنده شده است
در جایگاه رخداد
به جای واقع میشود جارخداد
پیشنهاد من
جارُخ است
پدیدبار، پدیدباره،

بپرس