realist, actualist, realistic, down-to-earth, pragmatist, actuallst
واقع بینانه
down-to-earth, realisti cally
واقع بینانه در هنر و ادب و نقد ادبی
objective
واقع بینی
earthiness, realism
واقع در اطراف دندان ها
periodontal
واقع در بخش کلیسایی
parochial
واقع در بلندا
upland
واقع در پایین
down
واقع در جنوب ایالت
downstate
واقع در خارج
exterior
واقع در زیر زمین
subterranean, nether
واقع در شمال غرب
northwest
واقع در فضا
spatial
واقع در گوشه
corners
واقع در مسیر و محل بارگیری و باراندازی
port of call
واقع شدن
to happen, to occur, to take place
واقع گرا
realist
واقع گرایانه
pragmatic, pragmatically
واقع گرایی
realism
واقع مانند
true-life