فرو نشستن، ماندن، جا دادن، تصفیه کردن، معین کردن، مسکن گزیدن، تسویه کردن، فیصل دادن، ساکن کردن، مسکن دادن، واریز کردن، نشست کردن، مستقر شدن، مقیم کردن، مستقر ساختن، مقیم شدن، ته نشین شدن، تصفیه حساب کردن
صاف کردن، هموار کردن، واریز کردن، مسطح کردن
وفق دادن، واریز کردن، مربع کردن، مجذور کردن، چهار گوش کردن، به توان دوم بردن، جور دراوردن