وارونه کردن


    invert
    overturn
    upset

مترادف ها

turn (فعل)
عطف کردن، تغییر دادن، بر گرداندن، پیچاندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، منحرف شدن، معطوف داشتن، چرخ زدن، پشت و رو کردن، تاه زدن، گشتن، گرداندن، معکوس کردن، پیچ خوردن، چرخیدن، تغییر جهت دادن، چرخ خوردن، دگرگون ساختن

cant (فعل)
فروختن، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، با لهجه مخصوصی صحبت کردن

reverse (فعل)
بر گرداندن، برگشتن، نقض کردن، وارونه کردن، پشت و رو کردن، واژگون کردن

turn out (فعل)
تولید کردن، وارونه کردن، با کلید خاموش کردن، از کار درامدن، بنتیجه مطلوبی رسیدن

keel (فعل)
وارونه کردن، واژگون شدن، خنک کردن، خنک شدن، دلسرد شدن، وارونه شدن، مانع سررفتن دیگ شدن

convert (فعل)
بر گرداندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، بکیش دیگری اوردن

turn over (فعل)
وارونه کردن، تعمق کردن، ورق زدن، غلتاندن، برگرداندن

پیشنهاد کاربران

بپرس