وارد شدن


    arrival
    arrive
    get
    enter
    gain
    land
    pile
    strike
    to arrive
    to be imported
    make

فارسی به انگلیسی

وارد شدن با بی ادبی
barge

وارد شدن با زرنگی
worm

وارد شدن با شکستن قفل
break-in

وارد شدن بدون بلیط
crash

وارد شدن بدون دعوت
crash

وارد شدن به دانشگاه
enter

وارد شدن به زور
break-in, muscle

وارد شدن به طور ناخوانده
intrude

وارد شدن به کلیسا
enter

وارد شدن در
to arrive at, to enter, to come in, to join

وارد شدن در مکالمه دیگران
interpolation

مترادف ها

arrive (فعل)
رسیدن، وارد شدن، در رسیدن

enter (فعل)
بدست اوردن، وارد شدن، در امدن، ثبت کردن، نام نویسی کردن، داخل شدن، قدم نهادن در، داخل عضویت شدن، پا گذاشتن، تو آمدن، تو رفتن

پیشنهاد کاربران

درون شدن
به دروازه شهر درون شده ، به خانه بازشدند. ( تاریخ بیهقی ) .
دیو و فرشته به خاک و آب درون شد
دیو مغیلان شد و فریشته زیتون.
ناصرخسرو
وارد شدن
پارسی یا عربی:نیم پارسی، نیم عربی
برابر پارسی:آمدن، به درون آمدن
پیشوندِ " ورود" در زبانِ پارسی " اَندَر" است.
1 - وارد شدن، ورود کردن = اَندر شدن، اَندر آمدن
2 - وارد کردن = اَندر کردن، اَندرنشاندن ( یا اَندرشاندن )
3 - ورود = اَندرآیِش ( اَندر. آی . ِ ش )
...
[مشاهده متن کامل]

4 - ورود ممنوع است = اَندرآیِش پَرهیخته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
هشدار :
کنارگذاشتنِ پیشوندهایی همچون " اَندر" در زبانِ پارسی بمانندِ این است که به گویشورانِ لاتین بگویید که واژگانِ با پیشوندِ " inter " را دیگر بکار نبَرید و یا به آلمانی زبانها بگویید که شما از این پس از واژگان با پیشوندِ " ein" بهره نبَرید.

🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: درون شدن 🇮🇷
رسیدن برخورد کردن
راهیافتن، درون شدن
ورود = راهیابی، درونشد، درونرَوی، در برخی جاها: آمدن، رفتن
نقل شدن
درآمدن
get into
تو ( tu ) آمدن، داخل شدن، مثال، این چه طرز وارد شدنه

بپرس