واجب

/vAjeb/

    essential
    imperative
    imperious
    mandatory
    necessary
    (very) necessary
    indispensable
    due

فارسی به انگلیسی

واجب الاجرا
peremptory

واجب الاحترام
worthy of respect, honourable

واجب الادا
due, payable

واجب الرعایه
that must be observed, binding

واجب القتل
who must be punished by death

واجب النفقه
entitle to an alimony

واجب الوجود
self - existent

واجب بودن
behoove

واجب کردن
necessitate

مترادف ها

essential (صفت)
اصلی، عارضی، واقعی، فرض، ذاتی، اساسی، ضروری، عمده، واجب، لاینفک، بسیار لازم، اساسی ذاتی، جبلی

indispensable (صفت)
حتمی، ضروری، واجب، نا گزیر، لازم الاجراء، صرفنظر نکردنی، چاره نا پذیر

obligatory (صفت)
حتمی، الزام اور، واجب، لازم، لازم الاجراء، الزامی

fundamental (صفت)
اصلی، اساسی، بنیادی، بنیانی، تشکیل دهنده، واجب

vital (صفت)
اساسی، حیاتی، واجب، وابسته به زندگی

necessary (صفت)
ضروری، واجب، لازم، بایسته، بایا، دروار

momentous (صفت)
مهم، خطیر، واجب، با اهمیت

necessitous (صفت)
محتاج، واجب، لازم، بایسته

پیشنهاد کاربران

واجب ( یا فرض یا فریضه ) در لغت به معنای لازم، ناگریز و حتمی است و در اصطلاح فقه اسلام، عملی است که انجامش بر مکلَف لازم است و ترک آن عذاب دارد؛ مانند نمازهای روزانه. در مواردی که مسئله، با دلیلی از آیات و روایات، همراه است و مستقیماً به شرع منتسب است به «واجب» تعبیر می شود. در صورتی که با دلیل عقلی باشد به طوری که نتوان به شرع منتسب دانست، معمولاً از آن به «لازم» تعبیر می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

واجب عینی: احکام واجب در شریعت اسلام به اعتبار فاعل آن به دو قسم واجب عینی و واجب کفایی تقسیم می شوند. واجب عینی، آن است که از همه مکلفین خواسته شده و با انجام یک یا چند نفر از دیگران ساقط نمی شود؛ مانند نماز و روزه.
واجب کفایی: احکام واجب در شریعت اسلام به اعتبار فاعل آن به دو قسم واجب عینی و واجب کفایی تقسیم می شوند. که واجب کفایی، آن است که اگر عده ای به قدر کفایت آن را انجام دهند، از دیگران ساقط می شود؛ مانند نماز میت، امر به معروف و نهی از منکر.
واجب تعیینی: احکام واجب در شریعت اسلام به اعتبار نفس وجوب به دو قسم واجب تعیینی و واجب تخییری تقسیم می شود. که واجب تعیینی، آن است که یک عمل مشخص از مکلَف خواسته شده است و بدل و جایگزین ندارد؛ مانند نماز مغرب و عشا.
واجب تخییری: احکام واجب در شریعت اسلام به اعتبار نفس وجوب به دو قسم واجب تعیینی و واجب تخییری تقسیم می شود. واجب تخییری، آن است که دو یا چند عمل از مکلَف خواسته شده است و او اختیار دارد هر کدام را بخواهد انجام دهد؛ مانند اختیار در اقامه نماز جمعه یا نماز ظهر در روز جمعه.
واجب موقت: در واجب موقتِ مضیّق، عمل باید در زمان خاصی انجام شود به طوری که ابتدای عمل، ابتدای آن زمان و انتهای عمل، انتهای آن زمان است. مثال بارز واجب موقت مضیق روزه است، چنان که روزه از اول ماه مبارک رمضان تا پایان آن ماه واجب بوده و هر روز از اذان صبح تا اذان مغرب ادامه دارد.
واجب مشتبه: اعمالی که در واجب عینی یا مستحب بودن کامل آنان اختلاف نظر وجود دارد، مثل نماز وتر که در واجب و یومیه دانستن آن نظرات متفاوتی موجود است.
چند نمونه از واجبات عبارتند از:
ا. تحقیق در اصول دین؛ ۲. اجتهاد تحقیق یا احتیاط درفروع؛ ۳. طهارت بدن لباس و مکان سجده درنماز؛ ۴. طهارت مسجد و قرآن متنجس؛ ۵. طهارت نام خدا و معصومین از نجاست؛ ۶. وضو غسل یا تیمم برای نماز؛ ۷. غسل، کفن، حنوط، دفن و نماز میت؛ ۸. نمازهای پنج گانه در روز؛ ۹. سایر نمازهای واجب؛ ۱۰. واجبات نماز ( ۱۱مورد ) ؛ ۱۱. رعایت اوقات نماز؛ ۱۲. روبه قبله کردن محتضَر؛ ۱۳. پوشاندن عورت در نماز برای مرد؛ ۱۴. پوشش کامل زن در نماز؛ ۱۵. شناخت قبله برای نماز؛ ۱۶. سجده های واجب و سهو؛ ۱۷. روزهٔ ماه مبارک رمضان؛ ۱۸. خمس در موارد مشخص شده؛ ۱۹. زکات؛ ۲۰. فطریه؛ ۲۱. یکبار حج در طول عمر؛ ۲۲. نجات جان مسلمان؛ ۲۳. پیگیری شغل برای تأمین زندگی؛ ۲۴. امر به معروف و نهی از منکر؛ ۲۵. وجوب ازدواج در شرایط خطر؛ ۲۶. آگاهی از مسائل معاملات؛ ۲۷. وفای به عهد؛ ۲۸. ستر عورت جز برای زوجین.

واجبواجب
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/واجب
واجب: درجه آن به فرض نـزدیک است، ترک نمودن آن گناه و اگر در نماز ترک شود سجده سهو لازم است.
فقه حنفی اهل سنت و جماعت گفته اند: اگر انجام عملی به طور التزام وعدم ترک آن به وسیله دلیل قطعی ثابت شده باشد؛ به آن فرض گفته میشود. اما اگر این التزام با دلیل ظنی ثابت شده باشد؛ واجب گفته میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

واجب در نماز چیست؟
تعریف : واجب آنست که بر چنـــان دلیـل ثابت شده باشد که در آن شبهه باشد البته به ترک واجب در نماز سجده سهوه لازم میگردد و اگر سجده سهـو فراموش شد نماز باید دوباره خوانده شود.
در نماز چهارده واجب است که به ترتیب بیان میگردد:
۱. قرائت ( خواندن آیاتی از سوره های از قرآن کریم ) در دو رکعت اول فرضی
۲. در هر رکعت نماز، خواندن سوره فاتحه واجب است
۳. در دو رکعت اول فرض و همه دیگر نمازها بعد از سوره فاتحه خواندن یک سوره یا بیشتر واجب است طوریکه ( از سه آیه کمتر نباشد )
۴. خواندن سوره فاتحه قبل از خواندن سوره ها
۵. رعایت ترتیب در قرائت، رکوع، سجده و رکعت ها
۶. قومه ( یعنی پس از رکوع راست ایستادن )
۷. جلسه ( یعنی بین هر دو سجده راست نشستن )
۸. تمام ارکان نماز ( یعنی رکوع، سجده و غیره ارکان ) را به ترتیب و با اطمینان کامل ادا کردن
۹. قعده اول ( درنمازهای سه رکعتی و یا چار رکعتی پس از دو رکعت بقدر تشهد نشستن )
۱۰. در دو قعده تشهد ( التحیات ) خواندن
۱۱. در نمازهای ( صبح، شام خفتن، نمازجمعه، نمازهای عید، نماز تراویح و درنمازهای وتر درماه مبارک رمضان ) برای امام قرائت جهری ( باصدای بلند ) خواندن و در نمازهای ( پیشین، عصر و غیره ) بطورخفیه ( آهسته ) خواندن واجب است
۱۲. تمام کردن نماز به لفظ � السلام علیکم. . . �.
۱۳. در نماز وتر برای دعای قنوت تکبـیر گفتن و دعای قنوت را خواندن
۱۴. در نمازهای هر دو عید تکبیرات زواید خواندن

A must - have/must - see/must - read etc =
informal. something that is so good, exciting, or interesting that you think people should have it, see it etc
a must - read novel
مثل وحی منزل
وقتی کاری برای تحقق کار دیگری بودنش واجب است و نیاز است می گوییم آن کار ضرورت دارد و واجب است . مثلا برای رفع تحقق تشنگی ضرورت دارد آب نوشید و باید آب نوشید و واجب است.
بایا. ( نف ) باینده . که باید. بایست . ( از فرهنگ شعوری ) . دربایست . ( فرهنگ اسدی ) ( برهان قاطع ) . بایسته . از ریشه ٔ بایستن است . ( فرهنگ رشیدی ) . آنچه در کار بوده و محتاج ٌالیه باشد. ( ناظم الاطباء ) . واجب . ضروری . وایا. ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 150 ) . محتاج ٌالیه . ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . لابدٌمنه . ضرور. ( فرهنگ جهانگیری ) . محتوم . لازم . دروا. وایه . رشیدی و مؤلف فرهنگ نظام نویسند: مخفف بایان است اما براساسی نیست و بایان خود صفت فاعلی است :
...
[مشاهده متن کامل]

بایاتری به مصلحت عالم
از بهتری به سینه ٔ بیماران .
سوزنی .
از بهر تازه بودن دلهای خاص و عام
بایاتری بسی ز نم ابر بر نبات .
سوزنی .
و رجوع به بایستن شود.

ناگزیران
در پارسی" بایا " ، در پهلوی " فریجپان" در فرهنگ پهلوی به پارسی از استاد بهرام فره وشی.
بازی ساز - کسی که برای کودکان وسیله بازی می سازد
مترادف dramatist

بپرس