هیز

/hiz/

    philanderer
    lewd
    libertine
    licentious
    prurient
    salacious
    satyr
    sleazy
    infamous
    effeminate

فارسی به انگلیسی

هیز نگر
peeper, peeping tom

هیز نگری کردن
peep

هیز نگری کردن از روزنه
peep

پیشنهاد کاربران

هیز در کردی یعنی نیرو و توان
معادل آن در لکی آز یا ترووا می باشد
روند فرگشت ( تکامل ) آهیختن اینطور بوده
هیختن - > برهیخت ( بیرون آمد ) - > برهیز ( بیرون بیا / بکش = که مشابه برخیز میباشد / گویا دگرش واج از ه به خ رخ داده چراکه خیزیدن نداریم اما خزیدن داریم ک از خز / خزان / خس و خاشاک آمده یعنی آنچه در کف و پایین است )
...
[مشاهده متن کامل]

آهیختن ( آ هیختن که آ نشانه ضریب و کثریت در زبان های ایرانی بوده همچنین بسیاری از واژه های ایرانی / اوستایی پهلوی با آ شروع میشده آنگاه داریم - > آهیخت - ( برآهیخت / برهیخت ) و از اینجا آهن ساخته شد یعنی خارج شده برابر استخراج و بدست آمده , خود آهن به چمار استخراج شده و بدست آمده می باشد و نه فلز و واژه هیخته گری همان استخراج گر بوده که بعدها به آهنگری و ریخته گری دگردیده ک خود نشان میدهد چطور آهیختن به آهن گردید ( تبدیل شد )
ریختن - > ریخت ( قالب ) - > بریز - > ریز که در کنار و مکمل آهنگری همیشه با هم بکار میرفتند. . . .

هیز البته با تلفظ خاص ( ی ) یعنی حمله ور شدن حمله کردن.
مثلا هیز کردم سیس: حمله ورشدم بهش
به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد.
بنابر همین واژه میتوان فهمید فرد هیز را به درستی در زبان مازندرانی ترسو میخوانند چرا که ترسی باعث دوری و پرهیز غذایی میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته دوم اینکه برابر دیگر آن حذر است به چم دوری کردن و منع از چیزی و جالب تر اینکه با ح. ظ. ر اربی اوای املایی یکسانی دارد که این خود نشان میدهد دو واژه حظر / حذر یه بار آوایی داشتند که برای جداسازی از هم به دو ریخت نوشته شدند و میتوان دلیل باشد بر اینکه حَذَر به چم دوری و منع با پرهیز به چم ترس و دوری کردن با هم یکسان و برابر میباشند.
حذر = منع / دوری کردن
پرهیز = ترس / دوری کردن

Peeper ( n )
گویا کارواژه ان از هیختن بوده که به چم برکشیدن و تغییر یافته و فعل و انفعال است . که در آهیختن و آهن و بن مضارع آن یعنی هیز میتوان انرا دید
ریختن - > بریز - > ریز
هیختن - > بهیز - > هیز
و هیز به چم جسور می باشد که در زبان مازندرانی گاها و درگذشته خجالتی گفته میشده - گویا دگرش معنایی پیدا کرده ولی انچه که پیداست اینست که از برامدن و تغییر یافتن می اید.
...
[مشاهده متن کامل]

انچه که پیداست اینست با نگاهن به اینکه هیز در زبان مازندرانی به چم ترسو یا ادم با ترس و حیا می باشد و اکنون در زبان پارسی به ادم بی شرم و حیا گفته می شود گویا مانند برخی از واژه های گذشته چون رعنا = قد
...
[مشاهده متن کامل]
کوتاه به قد بلند و نمونه های دیگر دگرش معنایی یافته و شاید حیز با هیز بنابر گفته دوستان یکی نبوده اما یکی شده و یکی به چم ترس و هیز و دیگری به چم بی شرم و حیز باشد.

هیز خیز نیز گویند دول بود و انکه هیز چشم است
در گارنامه اردشیر بابکان امده است که شاپور به اسواران گفت که هیزگ به چاه افگنید و آب آهنجید . . و ستوران آب دهید. . . اسواران هیزگ در چاه افکند از بزرگی هیزک و پراب بر کشیدن نشایست شاپور کش دید که اسواران هیزک از چاه هیختن نشایست خشم گرفت . . . و سر چاه شد و ارویش از دست اسباران ستاد و زور به ارویس کرد و هیزک از چاه برهیخت
...
[مشاهده متن کامل]

šāhpuhr ō aswārān guft kū: hēzag ō čāh abganēd ud āb āhanǰēd tā amā wāz gīrēm ud stōrān āb dahēd
aswārān hamgōnag kard, hēzag ō čāh abgand ud wuzurgīh ī hēzag rāy ī purr āb būd ul kašīdan nē šāyist.
šāhpuhr ka - š dīd kū aswārān hēzag az čāh hixtan nē šāyēd xēšm grift ud ō sar ī čāh šud
u - š arwēs az dast ī aswārān stad ud zōr pad arwēs *kard
u - š hēzag az čāh ul hixt

هیز و هیزه برابر با دول آبکشی است و دول و هیز را به پشت و مردزیرخواب گویند و همچنین به پس گردن نیز هیز و هیزه میگویند
ریه ، شش قفا ، هیزه و وجه ، روی
فخذ، ران عقب ، پاشنه رجل ، پای
چشم چران ، ، بی حیا
نامرد. . . . پست. . . . نرم شانه . . . مفعول. . . . .
دیزمار ( دیز مار ) دیز از فعل دوزماق ( کنارهم چیدن ) مثل دیزی ( کنار هم قرار دادن ظرفهای آبگوشت در فر. دیزی سریال قرار دادن قسمتهای یک فیلم به صورت سریال در کنار هم ) دیزج هم همین طور
دلو ، ظرف کشیدن آب از چاه در زبان ملکی گالی بشکرد
Peeping Tom
بی حیا
چشم چران

چشم سفید
در زبان لری بختیاری به معنی
خیز. خیزش. پرش
Hez
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس