هویه، هویه لحیم کاری
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
هویه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) هوبه. ( برهان ) . دوش و کتف. ( آنندراج ) ( برهان ) . || پشتی و حمایت. ( آنندراج ) ( برهان ) . هوبه. ( برهان ) . رجوع به هوبه شود.
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی )
از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم:
هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/مفعولی هستند ) :کَمال
هوگِرایی=کَمال گرایی
... [مشاهده متن کامل]
هوگِرا=کَمال گِرا
هویان=مکمل
بِدرود! ( شاید در آینده دیدگاهی پَس از این بنویسم، چون شاید این پیشنهاد ها بِهترین نباشند و کاستی هایی دارند )
از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم:
هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/مفعولی هستند ) :کَمال
هوگِرایی=کَمال گرایی
... [مشاهده متن کامل]
هوگِرا=کَمال گِرا
هویان=مکمل
بِدرود! ( شاید در آینده دیدگاهی پَس از این بنویسم، چون شاید این پیشنهاد ها بِهترین نباشند و کاستی هایی دارند )
دستگاهی معمولا آهنی که برای لحیم کاری استفاده می شود. به خارجی لحیم کننده ی آهنی: solder iron