هوی

/havA/

    passion
    desire

فارسی به انگلیسی

هوی و هوس
camal desires

مترادف ها

passion (اسم)
عشق، شور، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، احساسات شدید، اغراض نفسانی

پیشنهاد کاربران

هوی. [ هََ ] ( ع ص ) هَو. دوست دارنده. ( منتهی الارب ) . صاحب هوی. ( اقرب الموارد ) . مؤنث آن هویة است. ( اقرب الموارد ) .
هوی. [ هََ وا ] ( ع مص ) دوست داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( اقرب الموارد ) . || ( اِ ) خواست و عشق در خیر باشد یا در شر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . عشق. ( اقرب الموارد ) :
...
[مشاهده متن کامل]

چنونه هست و نه بود و نه نیز خواهد بود
فراق او متواتر هوای او سرمد.
منجیک.
هوای تو را زان گزیدم ز عالم
که پاکیزه تر از سرشک هوائی.
زینبی.
|| خواهش دل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . آرزو. ( دهار ) . خواست دل به آنچه نشاید. ( ترجمان جرجانی ) . خواسته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . مراد. ( حاشیه فرهنگ اسدی ) . کام. ( حاشیه فرهنگ اسدی ) ( ملخص اللغات خطیب ) . || معشوق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . ج ، اهواء. ( منتهی الارب ) . || ( اصطلاح صوفیه ) الغیب الذی یصح شهوده. ( تعریفات سید جرجانی ) . || هوی گاه به معنی محبت حق است به خصوص و اطاعت و انقیاد به او و این معنی مصطلح صوفیه است. ودر صحائف گوید: هوی از مراتب محبت است و آن چنان است که قلب دائم بسوی محبوب توجه دارد و این مقام را پنج درجه است : اول خضوع ، دوم بذل مهجه در طاعت دوست فوق الطاقة، نبینی که پیغمبر ما ( ص ) در نماز چندان بایستادی که قدم مبارکش ورم کردی گاه به انگشتان پای ایستادی و گاه خود را بیاویختی و به ذکر مشغول شدی ، سوم صبر در شدائد و محن ، چهارم تضرع ، پنجم رضا و تسلیم. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

هَوَی: هر چیزی که معلق باشد و به سمتی احتمال تمایل اش رود به آن حالت هَوی گویند. حرکت هوا از سمتی به سمت دیگر را تهویه گویند. هوا را از آن جهت هوا گویند که در فضا معلق است و به هر سمتی مستعد تمایل و حرکت
...
[مشاهده متن کامل]
است. ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی یعنی کلام نبی مکرم ( ص ) معلق نیست که شما هرگونه که با میل تان باشد مسیر کلام او را به آن سمت حرکت دهید . گویند هَویٰ نفس چون خواسته نفس معلق است، ثابت نیست و هرلحظه به سمتی تمایل می یابد.

oi
British English spoken
used to call someone or attract their attention in a way that is not very polite
hoy
Used to attract attention
هُوِیّ‏ - افتادن و سقوط کردن از بالا به پائین.
دلخواست، درخواست
در بسیاری از کاربردهای زبان عربی نظیر شعر عرب و همچنین در قرآن مسلمانان ، واژه "هوی"
مترادف است با "نزول"و"سقوط" . به همین جهت است که جهنم در قرآن ، هاویه نامیده شده است.
هوی ، میل و گرایش به چیزی است که نفس دوست دارد و در رسیدن به آن علاقه نشان میدهد. گرایش نفس به خواسته هایش ، هوی معنی شده است.
سر صدا، هیاهو