Impulse
On impulse: از روی هوا و هوس، از روی یک میل ناگهانی
هَوَس: ١. گرایش، خواست، خواهش، آرزو، خواستەیِ دل؛ شور، سُودا ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، آمیزشجویی، تَنجویی، گرایشِ / خواستِ / آرزویِ جنسی، کامجویی
کُردی جنوبی یا پهلوانی ( لهجه کرمانشاهی | کلهری ) : اَزرَت
خواهش
هوا و هوس
خواسته دل
1 - ریشه یِ واژه یِ " هَوَس" به واژه یِ " وَس:vas" در زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، تمایل داشتن، آرزو داشتن" برمی گردد. " وَشنَ " در زبانِ پارسیِ باستان و "وَسنَ" در زبانِ اوستاییِ کهن و جوان به چمِ " خواست، تمایل" بوده است. " وَسَه" به چمِ " خواهان، خواستار، مشتاق، مایل" بوده است. " وَسَثَ " در اوستاییِ جوان به چمِ " آرزو، کام، میل، پَسندِش" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
واژگانِ بالا در اوستایی و پارسیِ باستان با واژه یِ " کامَک" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی همچم هستند.
ازنگرِ آواشناختی نیز برخی واژگانِ کهن که با " و:w، v" آغازیده می شدند، در گذر زمان با جایگیریِ آواگانِ " هَ:ha" پیش از " و:w، v" همراه شده اند.
بمانندِ:
" وَی، وای:way" به " هَوا"
"ویج" به چمِ "ریشه" به " هَویج"
" وَس" به " هَوس"
و. . . .
2 - ریشه یِ واژگانی همچون " وَسوَسه" نیز به همین واژه یِ " وَس:vas" در زبانِ اوستایی برمیگردد.
3 - ریشه واژه یِ " گُشنه" به واژه یِ " وَسنَ/وَشنَ" برمی گردد. دگرریختِ آواییِ "و، وی/گُ" در زبانهایِ ایرانی بسیار بوده اند.
( برایِ آگاهیِ بیشتر به پانوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
Lust
میل
قطعه این واژه از وس آمده و انرا در وسوسه و وسواس خودمان میتوانیم ببینیم
همچنین در زبان مازندرانی واژه وسه یا وسته می تواند از واژه خواستن یا بایستن ( وایستن ) آمده باشد به چم انچه که شما باید بدان برسید
... [مشاهده متن کامل]
وسته اینکار ره نکنی = میخواستی اینکار را نکنی
=> وست = خواست و آرزو
بیشتر به واژه خواستن میخورد تا بایستن یا وایستن چون وایستن یا بایستن = با ایستن = آنچه که با چیزی بسته ( است= سفت شده ( مان استکان یا استوار ) شده است = منظور نیاز چیزی می باشد
هوا مثل نامهایی چون موسا و عیسا از صورت اصلی خود تخفیف داده شده ، صورت اصلی این کلمات به صورت موس ز ، عیس ز ، هوز می باشد !!! در دوالیته هوا و هوس می اید! هوا جام است ! نیاز ، خواسته
ریژ=کام ، هوس
ریژخوی=پر هوس، هوسران
ریژکام=هوسران
آرزوخواه=هوسباز
بُلکامه=بسیار کام، پرآرزو
هوا
در گفتار لری یکی از معناهای آن خوشحالی و شادی درونی زود گذر هم می دهد.
شاید معنای شوق و ذوق گذرا، نزدیک ترین معنا به هوس در گفتار لری باشد.
در مَثل:
زمانی هدیه ای برای یک بچه می خرند خوشحالی کردن بچه را هوس کردن می گویند و می گویند چقدر دارد هوس ( خوشحالی ) می کند.
... [مشاهده متن کامل]
یک ضرب المثل هم به کار می برند که:
اگر هوَسه یک روز بَسه ( هوس زود گذر است )
پول دار شوم
شهوت، میل، هوی، اشتیاق، تمایل، خواهش، رغبت، سودا، شوق، مطمع
هوس:این واژه از ریشه ی واژه اوستایی وس vas به معنای آرزو میل و خواهش بدست آمده است . وس امروزه با تغییراتی به واژه ی هوس ( هـ=پیشوند آواساز وس=خواسته ) بدل شده است. افزودن هـ به آغاز واژگان شیوه ای برای رساتر شدن آوای آنان بوده است.
تمایل و خواست نفس اماره جهت لذت بردن
امیال های درونی که اگر با هوا بیاید شهوت میشود و تنها با هوس خالی یک میل درونی است
میل و رغبت خود ساخته در درون
میل درونی . خواهش نفس که گاه تندوشدید و گاه آرام
این واژه عربیزه از واژه ی هوای پارسی هست و برابر ان در پهلوی ورن میباشد همچنین ورنا میشه هوسباز و ورنباز و همچنین گرایش نیز برابر دیگر ان میباشد
میل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)