هوس

/havas/

    fancy
    caprice
    fad
    shallow or temporary love
    aspiration or desire
    (passing) fancy
    whimsy
    shallow or tamporary love
    crotchet
    freak
    humor
    impulse
    impulsion
    notion
    vagary
    whim
    whimsicality

فارسی به انگلیسی

هوس امیز
fancily, whimsy

هوس انگیز
foxy

هوس باز
faddish, faddist, capricious, whimsical, fey, fickle, freakish

هوس باف
fanciful

هوس بافانه
fancy

هوس بافی
fancy, fantasy

هوس بافی کردن
fantasize

هوس داشتن
hanker

هوس ران
sensual, one who indulges in his desires, lustful, luxurious

هوس راندن
to indulge in ones desires or passions

هوس شدید
hankering

هوس نامه
pornography

هوس کردن
to take a fancy to, to aspire (at or after)

مترادف ها

longing (اسم)
عطش، اشتیاق، هوس، میل وافر، ارزوی زیاد، ویار

fancy (اسم)
خیال، هوس، تصور، وهم، قوه مخیله، پنداره

calf love (اسم)
هوس

lust (اسم)
هوس، شهوت، حرص واز

caprice (اسم)
هوس، علاقه دمدمی، تمایل فکری

fad (اسم)
هوس، علاقه دمدمی، مد زودگذر

whim (اسم)
خیال، هوس، علاقه دمدمی، وهم، پنداره، وسواس، تلون مزاج، تغییر ناگهانی، هوی و هوس

whimsy (اسم)
هوس، علاقه دمدمی، بوالهوسی، وسواس، تلون مزاج

fantasy (اسم)
تمایل، هوس، وهم، فانتزی، قوه مخیله، وسواس، نقشه خیالی

whim-wham (اسم)
خیال، هوس، علاقه دمدمی، وسواس، هوا و هوس، شییء یا چیز هوس انگیز و خیالی

concupiscence (اسم)
هوس، شهوت

crotchet (اسم)
هوس، بوالهوسی، قلاب کوچک، قلاب دوزندگی

humoresque (اسم)
هوس، بوالهوسی، تصنیف خیالی

whimsey (اسم)
هوس، بوالهوسی، وسواس، تلون مزاج

scape (اسم)
میله، فرار، هوس، وسیله فرار، وسواس، سابقه پر

whigmaleerie (اسم)
اسباب، هوس، وهم، تلون مزاج، چیز قشنگ و ارزان

gee (اسم)
هوس

heartthrob (اسم)
هوس، تپش قلب

libido (اسم)
هوس، شهوت جنسی، شور جنسی، تحریک شهوانی

megrim (اسم)
هوس، درد نیمه سر، صداع شقیقه

پیشنهاد کاربران

هوس نام یک آلبوم موسیقی اثر معین، خوانندهٔ ایرانی است که در سبک پاپ و سنتی تهیه شده و دارای ۵ آهنگ است.
هوس
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هوس_(آلبوم)
Impulse
On impulse: از روی هوا و هوس، از روی یک میل ناگهانی
هَوَس: ١. گرایش، خواست، خواهش، آرزو، خواستەیِ دل؛ شور، سُودا ٢. تَنکامگی، زنبارگی، مردبارگی، آمیزشخواهی، آمیزشرانی، آمیزشپرستی، آمیزشجویی، تَنجویی، گرایشِ / خواستِ / آرزویِ جنسی، کامجویی
کُردی جنوبی یا پهلوانی ( لهجه کرمانشاهی | کلهری ) : اَزرَت
خواهش
هوا و هوس
خواسته دل
1 - ریشه یِ واژه یِ " هَوَس" به واژه یِ " وَس:vas" در زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، تمایل داشتن، آرزو داشتن" برمی گردد. " وَشنَ " در زبانِ پارسیِ باستان و "وَسنَ" در زبانِ اوستاییِ کهن و جوان به چمِ " خواست، تمایل" بوده است. " وَسَه" به چمِ " خواهان، خواستار، مشتاق، مایل" بوده است. " وَسَثَ " در اوستاییِ جوان به چمِ " آرزو، کام، میل، پَسندِش" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژگانِ بالا در اوستایی و پارسیِ باستان با واژه یِ " کامَک" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی همچم هستند.
ازنگرِ آواشناختی نیز برخی واژگانِ کهن که با " و:w، v" آغازیده می شدند، در گذر زمان با جایگیریِ آواگانِ " هَ:ha" پیش از " و:w، v" همراه شده اند.
بمانندِ:
" وَی، وای:way" به " هَوا"
"ویج" به چمِ "ریشه" به " هَویج"
" وَس" به " هَوس"
و. . . .
2 - ریشه یِ واژگانی همچون " وَسوَسه" نیز به همین واژه یِ " وَس:vas" در زبانِ اوستایی برمیگردد.
3 - ریشه واژه یِ " گُشنه" به واژه یِ " وَسنَ/وَشنَ" برمی گردد. دگرریختِ آواییِ "و، وی/گُ" در زبانهایِ ایرانی بسیار بوده اند.
( برایِ آگاهیِ بیشتر به پانوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )

Lust
میل
قطعه این واژه از وس آمده و انرا در وسوسه و وسواس خودمان میتوانیم ببینیم
همچنین در زبان مازندرانی واژه وسه یا وسته می تواند از واژه خواستن یا بایستن ( وایستن ) آمده باشد به چم انچه که شما باید بدان برسید
...
[مشاهده متن کامل]

وسته اینکار ره نکنی = میخواستی اینکار را نکنی
=> وست = خواست و آرزو
بیشتر به واژه خواستن میخورد تا بایستن یا وایستن چون وایستن یا بایستن = با ایستن = آنچه که با چیزی بسته ( است= سفت شده ( مان استکان یا استوار ) شده است = منظور نیاز چیزی می باشد

هوا مثل نامهایی چون موسا و عیسا از صورت اصلی خود تخفیف داده شده ، صورت اصلی این کلمات به صورت موس ز ، عیس ز ، هوز می باشد !!! در دوالیته هوا و هوس می اید! هوا جام است ! نیاز ، خواسته
ریژ=کام ، هوس
ریژخوی=پر هوس، هوسران
ریژکام=هوسران
آرزوخواه=هوسباز
بُلکامه=بسیار کام، پرآرزو
هوا
در گفتار لری یکی از معناهای آن خوشحالی و شادی درونی زود گذر هم می دهد.
شاید معنای شوق و ذوق گذرا، نزدیک ترین معنا به هوس در گفتار لری باشد.
در مَثل:
زمانی هدیه ای برای یک بچه می خرند خوشحالی کردن بچه را هوس کردن می گویند و می گویند چقدر دارد هوس ( خوشحالی ) می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

یک ضرب المثل هم به کار می برند که:
اگر هوَسه یک روز بَسه ( هوس زود گذر است )

پول دار شوم
شهوت، میل، هوی، اشتیاق، تمایل، خواهش، رغبت، سودا، شوق، مطمع

هوس:این واژه از ریشه ی واژه اوستایی وس vas به معنای آرزو میل و خواهش بدست آمده است . وس امروزه با تغییراتی به واژه ی هوس ( هـ=پیشوند آواساز وس=خواسته ) بدل شده است. افزودن هـ به آغاز واژگان شیوه ای برای رساتر شدن آوای آنان بوده است.
تمایل و خواست نفس اماره جهت لذت بردن
امیال های درونی که اگر با هوا بیاید شهوت میشود و تنها با هوس خالی یک میل درونی است
میل و رغبت خود ساخته در درون
میل درونی . خواهش نفس که گاه تندوشدید و گاه آرام
این واژه عربیزه از واژه ی هوای پارسی هست و برابر ان در پهلوی ورن میباشد همچنین ورنا میشه هوسباز و ورنباز و همچنین گرایش نیز برابر دیگر ان میباشد
میل

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس