هندوستان
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
هندوان. [ هَِ ] ( اِخ ) در زبان پهلوی هندوکان به معنی هندوستان به کار رفته است. ( حاشیه برهان چ معین ) . از: هندو الف و نون نسبت. جای هندو. سرزمین هندو. هندوستان
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




هندوان. [ هَِ ] ( اِخ ) در زبان پهلوی هندوکان به معنی هندوستان به کار رفته است. ( حاشیه برهان چ معین ) . از: هندو الف و نون نسبت. جای هندو. سرزمین هندو. هندوستان
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




واژه �هند� ( و همچنین صورت های آن در زبان های غربی ازجمله India در انگلیسی ) برگرفته از زبان فارسی باستان است که به جای واژه سانسکریت �سیندو� ( Sindhu ) به کار می رفته و نام رودخانه سند بوده است. همچنین واژه �هندوستان� که به عنوان نام کامل این سرزمین در اغلب کشورها از جمله خود هند رواج دارد واژه ای فارسی به معنی �سرزمین هندوها� است. �
... [مشاهده متن کامل]
هندوستان یک واژهٔ پارسی است. هند بر گرفته از کلمه سند است و �ستان� یا �استان� یا �استت� معنی ناحیه و سرزمین می دهد. Old Persian Hinduš. زبان اوستایی suffix - stān ( cognate to Sanskrit "sthān", = "place" ) امروزه در پاکستان و ایران و افغانستان و بعضی جمهوری های شوروی سابق، به جمهوری هند هندوستان هم گفته می شود.
منابع ها. https://www. britannica. com/place/Hindustan - historical - area - Asia
https://www. thefreedictionary. com/Hindustan
( Lipner 1998، صص. 7–8 )
https://www. theguardian. com/notesandqueries/query/0, 5753, - 21211, 00. html
... [مشاهده متن کامل]
هندوستان یک واژهٔ پارسی است. هند بر گرفته از کلمه سند است و �ستان� یا �استان� یا �استت� معنی ناحیه و سرزمین می دهد. Old Persian Hinduš. زبان اوستایی suffix - stān ( cognate to Sanskrit "sthān", = "place" ) امروزه در پاکستان و ایران و افغانستان و بعضی جمهوری های شوروی سابق، به جمهوری هند هندوستان هم گفته می شود.
منابع ها. https://www. britannica. com/place/Hindustan - historical - area - Asia
( Lipner 1998، صص. 7–8 )
هندوستان =عاشقان مرغ
نمی دونم چی میشه یکی بگه
هندوستان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "هندوستان " می نویسد : ( ( هندوستان در پهلوی، در ریخت هندوگان hindūgān نیز به کار رفته است. ) )
( ( ستوده ز هندوستان تا به چین
میان بتان در، چو روشن نگین ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴٠۴. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "هندوستان " می نویسد : ( ( هندوستان در پهلوی، در ریخت هندوگان hindūgān نیز به کار رفته است. ) )
( ( ستوده ز هندوستان تا به چین
میان بتان در، چو روشن نگین ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴٠۴. )
- هندسان ؛ هندوستان :
گر ز جود تو نسیمی بگذرد بر زنگبار
ور ز خشم تو سمومی بروزد بر هندسان.
فرخی.
گر ز جود تو نسیمی بگذرد بر زنگبار
ور ز خشم تو سمومی بروزد بر هندسان.
فرخی.
هندوستان یعنی کسانی که هن یا ( hen ) که در زبان انگلیسی مرغ میشود را دوست میدارند ، علاقمندان به مرغ، عاشقان مرغ
میتونه این هم باشه
indiouden
به معناییکی از اقوام هندی
به معناییکی از اقوام هندی