هندل اسیاب دستیwinchهندل زدنcrank, to crank (up)هندل زدن در موتورسیکلتkick-startهندل موتورسیکلتkick-start
tumult (اسم)غوغا، اشوب، جنجال، التهاب، شلوغ، همهمه، هندل، هنگامه، جنجال راه انداختنcrank (اسم)خم، پیچیدگی، میل لنگ، هندل، دسته محور، بست زانویی، ادم پست فطرت، محوردار کردنwinch (اسم)گردان، هندل، دستگیره چرخ جراثقال، استوانه تارکشی نخ
( با فتحه روی ه ) به تازگی این واژه زبانزد شده و به جای هماهنگ کردن برنامه ها به کار می رودقبضه+ عکس و لینک