India ، هند : بزرگ ترین دموکراسی جهان، پایتخت دهلی نو، دارای تنوع فرهنگی و اقتصادی قوی
hand ؛ اَند ، اندازه ، هندسه ، اندیسه ، اندیشه ، اندوختن و. . . اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هندسه ، هندوستان ، هِند ، هَند ، hand درک بهتر این مفهوم در متن تحلیل شده زیر تبیین شده است ؛ ... [مشاهده متن کامل]
فلسفه ی پیدایش و ایجاد این کلمه در فرهنگ واژگان و دریای لغات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر از تمام زوایا بررسی و تحلیل و تبیین شده است ؛ هندسه ؛ کلیدواژه ی هندسه با ریخت هِندیسه به معنی اَندیزْ نمودن و دیز نمودن و دیزاین نمودن به معنی علم به هم رساندن و به هم جور کردن چیزها می باشد. روند تغییر ریخت کلمه ی هندسه به صورت هِندیسه قابل تبدیل به کلمه ی اندیشه می باشد. منشعب از کلماتی مثل اندازه ، اندیشه ، اندوختن که دارای ریشه ی ثلاثی ( ن د ز ) می باشد. بن واژه ی ریشه ثلاثی کلمه ی اندازه دو حرف ( د ز ) می باشد. ریشه ی کلمه ی هندسه دو حرف ( د س ) می باشد کلمه ی دِسه با ریخت دِزه به معنی دوز شدن و دیز شدن چیزها و رسیدن آنها به همدیگر با عمل دیزاین نمودن می باشد. اندازه ؛ با توجه به وجود حرف مصوت تعالی بخش ( آ ) با ذات آوایی تعالی گونه ای که در مفهوم کلمات ایجاد می کند در میان ساختمان کلمه ی اندازه مرتبط با کلمه ی دوز شدن و دیزاین به معنی مقدار و میزان فاصله ها یا مقدار جدا بودن یا مقدار لقّی. ولی در کلمه ی دوز و دیز و دیزاین مفهوم مقدار به هم رسیدن و مرتبط شدن و متصل شدن و جور کردن چیزها به همدیگر با توجه به وجود مصوت حرف ( ی ) در میان ساختمان این کلمه می باشد. دوز ؛ دوخته شدن ، به هم دیز شدن مثل دوز شدن مهره ها در بازی دوز دوز . مصوت ( او ) در کلمه ی دوز نماد وجود یک جریان فعال و نماد وجود یک عمل جاری در مفهوم این کلمه می باشد مانند رود سود صعود فرود اوج موج و. . . در قانون مُصَوِّت ها دو کلمه ی داز و دیز دو مفهوم از هم باز بودن و به هم وصل بودن و به هم رسیدن یا زیاد و کم بودن فاصله معنی می دهد. مثل دو کلمه ی قال و قیل که مفهوم کلمه ی قال اشاره به مقدار زیاد صدا و کلمه ی قیل اشاره به مقدار کم صدا دارد. عینیت و انطباق کلمه ی قال با مدل صدور آوای این کلمه به گونه ای است که هنگام صدور آوا دهان همانند یک شیپور، صدا به تعالی و به اوج می رساند ولی در مورد کلمه ی قیل مدل صدور آوا به صورت طبیعی به گونه ای است که صدا دارای قدرت و شدت کمتری از صوت می باشد. در واقع قانون مصوت ها در کلمات زیادی در ابعاد کاربردی مختلف قابل مشاهده و اعمال شدن است مثل کلمه ی زیک و زاک یا قیل و قال یا زیپ زاپ یا بیر بار یا بارود با ریخت باروت و برید یا داز و دیز و. . . بر همین مبنا تفاوت دو کلمه ی اندازه و اندیشه در مورد کلمه ی اندازه اشاره به مقدار پراکنده بودن و جدا بودن و در مورد کلمه ی اندیشه اشاره به مقدار مجتمع بودن و جور شدن چیزها و به هم مرتبط کردن مفاهیم مفهوم می رساند. یعنی کلمه ی اندیشه با معنی تفکر در واقع علم جور شدن و مرتبط کردن و به هم رساندن مفاهیم به یکدیگر می باشد . فلسفه ی کلمه ی اندیشیدن این مفهوم را به ما می رساند که اندیشیدن با مفهوم جور شدن منجر به اندوختن می شود. پس با این تفاسیر مفهوم کلمه ی هندسه به معنی علم به هم جور نمودن چیزها می باشد و مفهوم کلمه ی اندازه علم مقدار فاصله ها می باشد. و مفهوم کلمه ی اندیشه به معنی تفکر جهت اندوختن می باشد. چنانچه بخواهیم روند جریان سیال مفاهیم مشترک در آبراه حروف برای ایجاد کلمات با ریشه ی کلمه ی اندازه و اندیشه را دنبال کنیم به کلمات بسیار زیادی خواهیم رسید که مفهوم جور شدن و مقدار فاصله و فصل و وصل چیزها به همدیگر در همه ی این کلمات وجود دارد مثل ؛ ( دست دوست داس دسیسه دَیّوس دیزی دوز دِز دِژ دزد و. . . ) داس ؛ فلسفه ی وجودی کلمه ی داس جهت نامگذاری برای این ابزار دروگری بر مبنای جدا نمودن ساقه از ریشه می باشد همچنین فلسفه ی کلمه ی دسیسه و دیاثت به عنوان یک عمل زشت از جهت تفرقه افکنی و جدایی اندازی بین افراد می باشد. اما در مورد کلمه ی دیز در ساختمان کلمه ی دیزاین بر مبنای به هم رساندن و جور نمودن چیزها به یکدیگر می باشد. با تفاسیری که ذکر شد در یک تعریف خلاصه از علم هندسه اگر بخواهیم از کلمات با بار موازی یک تعریف برای کلمه ی هندسه داشته باشیم علم هندسه علم اتحاد و متحد نمودن و زیب نمودن و زیبایی آفریدن می باشد. و اگر هم از طریق یک کلمه ی هم خانواده با کلمه ی هندسه یک تعریف خیلی خلاصه تر بگوییم علم هندسه یعنی علم اندیشه به معنی علم دسته نمودن مفاهیم. همچنین در پایان مطلب کلمه ی هند که نام کشور هندوستان مرتبط با کلمه ی هندسه می باشد و کلمه ی هَند با نگارش hand به معنی دست دقیقاً مرتبط با کلمه ی دست که به عنوان عضوی از اعضای وجودی ما با کاربری داز نمودن و دوز کردن و دیز نمودن و دیزاین کردن می باشد. یعنی اگر بخواهیم از ترکیب تمام کلمات هَند هِند هندسه هندوستان اندازه داز دوز دیزاین دست دوست یک کلمه ی ترکیبی کامل ایجاد کنیم که تمام این کلمات در اون وجود داشته باشد کلمه ی هندست یک کلمه ی کامل می باشد. لازم به ذکر می باشد از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوای حروف ، حرف ( ه ) قابل تبدیل به حرف ( آ ) می باشد. یعنی حتی کلمه ی اَند با نگارش and با ترجمه و بر گردان این کلمه به زبان فارسی به معنی ( وَ ) به عنوان یک حرف و کلمه ی ربطی باعث به هم مرتبط کردن دو بخش در یک جمله قابل مشاهده و رایج در مکالمات و نگارش ها است. در زبان و لهجه و فرهنگ تات های خراسان شمالی دیز یعنی میزان یعنی همه چی روی ردیف و روال خود قرار داشتن و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی در غذاها و پخت و پز یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است که به زمانه ما نیز رسیده و در زبان های مختلف در موقعیت های کاربردی مختلف در حال استفاده می باشد. رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف گفته می شود دیز بنداز یعنی میزان و تنظیم نگه دار. یا وقتی غذا همه چیش روبراه باشه گفته می شود همه چیش دیزه. بازی دوز هم وقتی سه تا مهره باهم هم ردیف می شوند اصطلاحاً می گن دوز شد. شبدیز هم اینجا یعنی هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی. دست ؛ این کلیدواژه ی حکیمانه از اون دست کلماتی است که پیشوند بسیاری از کلمات دیگر است. و در ابعاد و زوایای مختلف معنا و مفهوم ایجاد می کند و دارای کاربری های مختلف در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد. کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی دوست عبارتند از ؛ ( دست دوست است تِست تُست تِز دوز دیزاین دیزی اندازه دزد دستگاه ) از یک زاویه معنا و مفهوم اصلی ساختمان کلمه ی دست از است و هست و هستی آفرینی شکل گرفته است. در واقع دست به عنوان عضوی از اعضای بدن نمادی از هستی آفرینی و خلاقیت و درک نمودن و فهمیدن و طرح و نقشه می باشد که هر تِز و طرحی را می توان با این عضو به منسه ی ظهور رساند و خلق کرد. برای اینکه معنا و مفهوم این کلمه را از صندوقچه ی این کلمه بیرون بکشیم افزونه ی حرف ( د ) در ابتدای این کلمه از زاویه ی قانون و قواعد ایجاد کلمات و نزدیکی محل صدور آوای بعضی از حروف به همدیگر از ابزارهای کلامی قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد. یعنی دست عضوی از اعضای بدن است که برای تِست کردن برای تُست شدن یعنی پخته شدن و فهمیدن برای دیزاین کردن و دیز کردن دارای کاربرد می باشد. یعنی در فلسفه ی دوستی و رفاقت و دوست داشتن بر مبنای تِست شدن و تِست کردن است که دوستی و دوست شدن ایجاد می گردد. این مطلب همیشه در سخنان عرفای ما هست که اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد و ببیند او هم خدا را دوست دارد و برای اینکه ببیند بنده اش چقدر و تا کجا در پای کار دوستی برقرار است او را امتحان می کند. و از یک زاویه ی دیگر مفهومی که کلمه ی دست ایجاد می کند مرتبط با کلمه ی دیزاین و دوز کردن به معنی طراحی و میزان کردن می باشد که در این رابطه کلمه ی دستگاه که واحد شمارش بسیاری از ماشین آلات در صنایع و ساختمان ها می باشد از مفهوم دیزاین و دوز شدن به معنی طراحی و تنظیم و میزان نمودن دارای بار معنایی می باشد. کلمه ی دوز که در بازی دوز در قدیم الایام خیلی رایج بود وقتی سه تا مهره باهم در یک ردیف قرار می گرفت اصطلاح دوز شدن به کار برده می شد. همچنین در شغل خیاطی این کلمه در اصطلاح دوخت و دوز مفهوم دیزاین و طراحی یک کلمه ی رایجی می باشد. به گونه ای که حتی کلمه ی اندازه نیز از کلمه ی دوز و دیزاین و دست منشعب شده است. یعنی دوخت و دوز به معنی دوز شدن دو سر پارچه به همدیگر. به عنوان مثال در دیزاین داخلی منازل طوری هست که رنگ پرده و مبل و فرش باید به گونه ای باشد که رنگ بندی آنها دیز هم باشند و تناسب رنگ ها رعایت شده باشد. کلمه و اصطلاح تِز دادن نیز منشعب از کلمه ی دست و دوز و دیز و دیزاین به معنی طرحی را ارائه دادن دارای مفهوم می باشد. در فرهنگ و زبان و لهجه ی تات های خراسان شمالی نیز کلمه ی دیز یعنی میزان یعنی همه چی به هم جور بودن و روی ردیف و روال و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است. رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف می گویند دیز بنداز. در غذای دیزی نیز وقتی غذا همه چیش روبرا باشه و خوب تُست شده باشد یا پخته شده باشد اصطلاحاً گفته می شود همه چیش دیزه. شبدیز هم که نامی برای اسب های مشکی در فرهنگ ما ایرانی ها می باشد به طرح رنگ بدن اسب که مانند طرح رنگ شب باشد گفته می شود یعنی رنگ اسب هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی. حتی کلمه ی دزد نیز مرتبط با کلمه ی دست و دیزاین به معنی طراح و نقشه کش که با یک نقشه قبلی و دیزاین شده این عمل ربودن و جدا نمودن مال از کسی تحت عنوان دزدی را انجام می دهد. در صنعت نیز اصطلاح دوزینگ پمپ نیز وجود دارد که این نوع از پمپ ها یک جریان با دوز کم یعنی یک جریان با یک حجم دیز شده و دیزاین شده را پمپاژ می کند.
اگر در کلمه ی هند حرف نون را بر داریم و آنرا در آخر کلمه از چپ به راست بگذاریم، آنگاه این واژه به شکل " ده ن " در میاید با تلفظ ده نون؛ ۱۰ نکته یا نقطه. حال میتوان پرسش زیر را طرح نمود : منظور خردمندان گمنامی که این نام یعنی "ده نکته " را بر آن سرزمین گذاشته اند، چه بوده ؟ آیا انتخاب این نام از دیدگاه آن خردمندان، اشاره به اعداد یک رقمی دهگانه از صفر تا نُه ( ۰ تا ۹ ) داشته یا حقیقت ژرف تری ؟. sindhu از سه کلمه ی فارسی به شکل زیر ساخته شده: sin با تلفظ زین مخفف" از این" و dh با تلفظ ده و پسوند u با تلفظ او ضمیر سوم شخص مفرد. زین ۱۰ او. یعنی او ( منظور هر فرد انسانی ) از این ده ( ۱۰ ) یا ده تائی آفریده شده. حال سوال بعدی در این زمینه اینست که آیا هستی یا وجود موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و غیر زنده از اعداد یک رقمی دهگانه از صفر تا نُه آفریده شده اند یا اینکه از کاتگوری ها یا مفاهیم دهگانه ارسطو؟ و یا اینکه در این نامگذاری عدد ۱۰ اشاره به ده فرمان موسا و یا تعداد انگشتان دست ها یا پاهای انسان داشته ؟. بهر حال خود من معتقدم که واژه ی دهّر از سرزمین ایران به هندوستان مهاجرت کرده و به زبان سانسکریت راه یافته و معنای نظم و قانون به خود گرفته. خود کلمه ی ترکیبی سانسکریت هم نام یک زبان نبوده بلکه توسط خردمندان گمنام ایرانی به شکل 《زان سکری ت 》 تلفظ و بیان میشده به معنای دانش رمزی یا علم محرمانه. آن دانش رمزی یا حکمت اصیل اشراقی دارای دو کانون یا مرکز بوده ؛ یکی معنای پیام آسمانی هفت سین یعنی هفت سامان یا نظام کل گیتیائی، کیهانی و یا جهانی ( در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست ) و دیگری واژه ی پر از رمز و راز و معمائی دهّر که بعد ها در قرآن به معنای روزگار بیان گردیده و سپس به قول حافظ رند و شیرین سخن شیرازی ملقب به لسان غیب : ... [مشاهده متن کامل]
حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/. از دیدگاه آن خردمندان گمنام یا بی نام ایرانی کلمه ی دهّر به دو شکل زیر بیان و تلفظ میشده : ده هر ؛ ده ره. پسوند هر در حالت اول اشاره به هر فرد انسانی منجمله هر موجود دیگری داشته و منظور این بوده که هر کدام از افراد انسانی در آفرینش اولیه همین واقعیت و طبیعت یا بطور کلی همین گیتی یا کیهان و یا این جهان در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر، هرکدام بصورت پنج زوج آسمانی مشتمل بر ده نیمزوج و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. امروز بخوبی میدانیم و مطلع هستیم که با پیدایش داستان بابا آدم و ننه حوای ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، آن داستان حقیقی و آسمانی بطور کامل به دست فراموشی سپرده شده است. در حالت دوم یعنی " ده ره " : آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی امروز و بر اساس بینش و باور آن خردمندان گمنام فراباستانی و نه از دیدگاه موسا و زرتشت و بودا و ایسا و محمّد ) در طول هم و پشت سر همدیگر و بطور سلسله وار در ده عالم یا دنیا زیر سقف ده آسمان و روی ده کره زمین به ظهور و پیدایش نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره زمین. لذا در همین زمینه شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که یکی از فرمول بندی کلامی ژرف و بنیادی و بسیار مهم قرآنی به شکل سماوات سبع و الارض حقیقت ندارد بلکه بصورت 《 السماوات و الارضین سبع 》 و تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 هم حقیقت ندارد. زیرا پایان عالم یا حالت برزخ برای هر فرد انسانی در طول این سفر دایره وار همیشه مصادف خواهد بود با بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و نه وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت. بنا به حکم قطعی فلسفی صادر شده از طرف حکیم امر خیام، حدود هزار سال پس از آمدن و رفتن وی: در دایره ای که آمدن و رفتن ماست او را نه بدایت و نه نهایت پیداست/ ز جمله رفتگان و آمدگان بر روی این راه دایره ای شکل و بسی دور و دراز / باز آمده ای کو تاکنون کین چنین روش و باز به خیام گفته بوده باشد راز/ ؟ حدیث از مطرب و می گو و راز دهّر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/ حافظا!!!؟/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین و رندانه ی خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/. .
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
بسی هند و بسی شند وبسی یند. ۱_هند:هستند؛ زنده هستند ؛ در این جهان هستند. ۲_بسی شند :می شوند ( راهی می شوند ؛ به جهان دیگر ) . ۳_یند. می آیند ؛ به جهان می آیند، پیدا می شوند ، زنده می گردند. که سرود وترانهء بابا را گزارش می نماید.
Curryland
هند ( همچنین «هندستان» نوشته می شود ) نام استانی در جنوب شرقی شاهنشاهی ساسانی بود که در نزدیکی رود سند قرار داشت. مرزهای این استان مبهم است. نیکولاوس شیندل، مورخ و سکه شناس اتریشی، پیشنهاد کرده است که ... [مشاهده متن کامل]
این استان ممکن است با منطقه سند مطابقت داشته باشد؛ جایی که ساسانیان به طور مشخص سکه های طلای منحصربه فرد خود را ضرب کردند. به گفته مورخ معاصر، سی. جی. برونر، این استان احتمالاً — هر زمان که صلاحیت قضایی ایجاد می شد — مناطق رودخانه سند از جمله بخش جنوبی پنجاب را شامل می شد.
واژه ی هند در زبان سانسکریت سندوها ( sinduh ) می باشد . بعضی از اسامی سانسکریت که به فارسی برگردانده می شود س در آن به ه تغییر می یابد . مثلا هند در زبان فارسی همان سند زبان سانسکریت می باشد . بنابراین ... [مشاهده متن کامل]
سند وقتی از سانسکریت به فارسی وارد می شود به هند تغییر می یابد . پس رود سند برابر است با رود هند در فارسی .
واژه �هند� ( و همچنین صورت های آن در زبان های غربی ازجمله India در انگلیسی ) برگرفته از زبان فارسی باستان است که به جای واژه سانسکریت �سیندو� ( Sindhu ) به کار می رفته و نام رودخانه سند بوده است. همچنین واژه �هندوستان� که به عنوان نام کامل این سرزمین در اغلب کشورها از جمله خود هند رواج دارد واژه ای فارسی به معنی �سرزمین هندوها� است. � ... [مشاهده متن کامل]
هندوستان یک واژهٔ پارسی است. هند بر گرفته از کلمه سند است و �ستان� یا �استان� یا �استت� معنی ناحیه و سرزمین می دهد. Old Persian Hinduš. زبان اوستایی suffix - stān ( cognate to Sanskrit "sthān", = "place" ) امروزه در پاکستان و ایران و افغانستان و بعضی جمهوری های شوروی سابق، به جمهوری هند هندوستان هم گفته می شود. منابع ها. https://www. britannica. com/place/Hindustan - historical - area - Asia https://www. thefreedictionary. com/Hindustan ( Lipner 1998، صص. 7–8 ) https://www. theguardian. com/notesandqueries/query/0, 5753, - 21211, 00. html
بگری نام یکی ازقومیت های هندی تبار می باشد که گروهی از آنها قرنها پیش وارد ایران شدند
https://www. etymonline. com/word/India?ref=etymonline_crossreference در وبگاه ریشه یاب واژگان انگلیسی اکسفورد این واژه را پارسی و آریایی میداند به چم رود و دگر ریخت واژه رود سند را که یک واژه ایرانی و پارسی است دارد ... [مشاهده متن کامل]
اروپاییان ( مردمان سرزمین هایی که خورشید در انجا پایین می رود هورپاییان ) آسیا ( هوراسیان ، هوراسیا، آسیا. سرزمینی که خورشید در آنجا بالا می آید ) از بیان ایرانیان می شناسند و تمام نام های کشورهای اسیایی ریشه ایرانی دارند . چین از واژه ایرانی سین دکترکزازی درمورد واژه چین می نویسد: ‹‹ چین در پندارشناسی سخن پارسی، سرزمین نگاره هاست و هر پدیده ی شگرف و زیبا بدان باز و بسته و بازخوانده می شود تبت سرزمین تپه ها و. . .
هند میشهIndia ( ایندیا )
دور ، خیلی دور، دوردستها، متضاد آن، نَهند، ناهند، نَهِنگ است به معنی نزدیک
شواهو
هند هند دختر عتبه مشهور به هند جگرخوار ( درگذشت ۱۴ق ) ، همسر ابوسفیان و مادر معاویه. او در جنگ احد، مشرکان را برای نبرد با مسلمانان تشویق می کرد و در پایان جنگ، سینه و شکم حمزة بن عبدالمطلب را پاره کرد و جگر او را به دندان گرفت. همچنین از گوش و بینی مسلمانان کشته شده، گردنبند و دستبند ساخت.
هند فرهنگ فارسی معین ( هَ ) ( اِ. ) 1 - قاعده ، قانون . 2 - راه طریق .