همکاری

/hamkAri/

    association
    co-operation
    collaboration
    concert
    cooperation
    partnership
    teamwork
    cahoots
    competition

فارسی به انگلیسی

همکاری نزدیک
familiarity

همکاری نکردن در بازپرسی
stonewall

همکاری و کمک مالی
auspices

همکاری کردن
co-operate, collaborate, conspire, cooperate, to cooperate, to compete

همکاری کردن با
align

همکاری کردن در یک گروه
team

مترادف ها

assist (اسم)
همکاری

solidarity (اسم)
اتحاد، بهم پیوستگی، همبستگی، همکاری، انسجام، مسئولیت مشترک

cooperation (اسم)
همکاری، همدستی، تشریک مساعی، تعاون

collaboration (اسم)
همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی

synergy (اسم)
یاری، همکاری، اشتراک مساعی، هم نیروزایی، کار توام

synergism (اسم)
همکاری، هم نیروزاد، کار توام و دسته جمعی

پیشنهاد کاربران

تعاون
انبازی
همراهی، یاری
هم کار
یعنی کسی که با یک دیگر کار می کنند
شرکت کردن وسهیم شدن درکاربایک یاچندنفر ( میتواند افراد بسیاری راشامل شود ) .
سهیم شدن به چه معناست؟وقتی میگوییم همکاری، همان سهیم شدن درکاراست؛یعنی تجربه زحمت کاروتیجه ان بصورت گروهی.

مشارکت
باهم کار کردن به هم کمک کردن

بپرس