co-operate, collaborate, conspire, cooperate, to cooperate, to compete
همکاری کردن با
align
همکاری کردن در یک گروه
team
مترادف ها
assist(اسم)
همکاری
solidarity(اسم)
اتحاد، بهم پیوستگی، همبستگی، همکاری، انسجام، مسئولیت مشترک
cooperation(اسم)
همکاری، همدستی، تشریک مساعی، تعاون
collaboration(اسم)
همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی
synergy(اسم)
یاری، همکاری، اشتراک مساعی، هم نیروزایی، کار توام
synergism(اسم)
همکاری، هم نیروزاد، کار توام و دسته جمعی
پیشنهاد کاربران
تعاون
انبازی
هم کار یعنی کسی که با یک دیگر کار می کنند
شرکت کردن وسهیم شدن درکاربایک یاچندنفر ( میتواند افراد بسیاری راشامل شود ) . سهیم شدن به چه معناست؟وقتی میگوییم همکاری، همان سهیم شدن درکاراست؛یعنی تجربه زحمت کاروتیجه ان بصورت گروهی.