steamroller
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
صاف کردن، هموار کردن، واریز کردن، مسطح کردن
جور کردن، طبقه بندی کردن، دسته بندی کردن، هموار کردن، تسطیح کردن، درجه بندی کردن، نمره دادن، اصلاح نژاد کردن، شیب منظم دادن، با هم امیختن
ارام کردن، تسکین دادن، صاف کردن، تسویه کردن، هموار کردن، صاف شدن، روان کردن، ملایم شدن، صافکاری کردن
هموار کردن، بیلچه زدن
پیشنهاد کاربران
۱ - صاف کردن ، مسطح کردن
۲ - تسهیل ( آسان سازی ) تحقق ( دستیابی ) هدف یا نتیجه ، آسان کردن پدیدار شدن چیزی ، آسان کردن انجام کاری برای کسی
۲ - تسهیل ( آسان سازی ) تحقق ( دستیابی ) هدف یا نتیجه ، آسان کردن پدیدار شدن چیزی ، آسان کردن انجام کاری برای کسی
منو وار بزارید لطفا