فراوان هنر ؛ هنرمند. بسیارهنر. پرهنر : دگر گفت مرد فراوان هنر بکوشد که چهره نپوشد به زر. فردوسی. چو رستم پدید آید و زال زر همان موبدان فراوان هنر. فردوسی.
ذوالفنون
man/woman of many parts
استاد تمام
All rounder
همه چیزدان، همه فن حریف یا جامع الاطراف ( به انگلیسی:Polymath ) که با علامه، بحرالعلوم، حکیم، جامع معقول و منقول وهزار فن نیز قرابت معنایی دارد؛ به دانشمندی گفته می شود که در همه یا اکثر علوم عصر خود دانا و صاحب نظر است. این لقب بیشتر به دانشمندان دوره های قدیم اطلاق می شود