همنشین

/hamneSin/

    one sitting with another
    companion
    associate
    company
    companion

فارسی به انگلیسی

همنشین دار
interpersonal

مترادف ها

companion (اسم)
معاشر، مصاحب، همراه همدم، پهلو نشین، هم نشین

پیشنهاد کاربران

هم حقه. [ هََ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) دو چیز که در یک ظرف یا قوطی قرار داده شوند. || به کنایه ، دو تن که همنشین و همخانه شوند :
مرا با جادویی هم حقه سازی
که برسازد ز بابل حقه بازی.
نظامی.
هم زبان و هم کلام
نیش
مترادف همنشین: جلیس، دوست، رفیق، صحابه، قرین، محشور، مصاحب، معاشر، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، همدم، هم صحبت، همقران، همکلام، یار
همنشین
مترادف همنشین: جلیس، دوست، رفیق، صحابه، قرین، محشور، مصاحب، معاشر، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، همدم، هم صحبت، همقران، همکلام، یار
🌷
( مجاز ) هم رکاب
جلیس، دوست، رفیق، صحابه، قرین، محشور، مصاحب، معاشر، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، همدم، منادم، مجالس، هم صحبت، همقران، همکلام، یار
منادم
دمساگ
مجالس

بپرس