accompany, attend, conduct, convoy, escort, see, walk, to accompany, to escort, to assist, to favour
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
همراهی، ضمیمه، مشایعت
همراهی، یاری، مصاحبت، پهلو نشینی
همراهی، وفاداری، رفاقت، همدمی
همراهی، ملازمت
همراهی، اتحاد، همبستگی، دوستی، یگانگی
همراهی، ایین بدرود و دعای خیر
پیشنهاد کاربران
خوب .
سلام باتشکرات فروان و زحمتهای خوب نیکوکاری شما هیچوقت ازیادمن فراموش نمیشه این کار نیکی بزرگواری شما خیلی ممنونم خدا از شما راضی باشه
سلام بنده همیشه دعاگوی شما هستم وازته قلب میگویم همیشه موفق باشید وهبچ وقت شرمنده کسی نباشید وهیچ دری به روی شما قفل نباشه یعنی مشکل قفل را خدا برایتان بشکنه
صحابه
ملازمت
دو معنی دارد معنی اول و اصلی یعنی در ارتباط بودن و معیت داشتن
مثلا گاهی می گوییم بیا از این راه با یکدیگر به سفر برویم و من هم می آیم و همراه تو خواهم بود یعنی در کنار تو خواهم بود درارتباط با تو خواهم بود و با تو معیت خواهم داشت.
... [مشاهده متن کامل]
معنی دوم و فرعی و مرسوم شده یعنی یاری کردن
مثلا می گوییم اگر کاری چیزی داشتی منو خبر کن من همراهی ات خواهم کرد یعنی کمکت خواهم کرد و یاری ات خواهم کرد.
مثلا گاهی می گوییم بیا از این راه با یکدیگر به سفر برویم و من هم می آیم و همراه تو خواهم بود یعنی در کنار تو خواهم بود درارتباط با تو خواهم بود و با تو معیت خواهم داشت.
... [مشاهده متن کامل]
معنی دوم و فرعی و مرسوم شده یعنی یاری کردن
مثلا می گوییم اگر کاری چیزی داشتی منو خبر کن من همراهی ات خواهم کرد یعنی کمکت خواهم کرد و یاری ات خواهم کرد.
اسکورت