همان

/hamAn/

    even
    homo-
    idem
    identical
    same
    like
    selfsame
    very
    (the) same
    that very

فارسی به انگلیسی

همان بهتر
nothing better than

همان بودن
sameness

همان جور
as, same

همان طور
accordingly, same, like

همان طور که
as
just as

همان قدر
as, same

همان گونه
same, like

همان گویی
tautology

همان وقت
as

مترادف ها

thingummy (اسم)
چیز، همان، اسمش

very (صفت)
واقعی، حتمی، همان

identical (صفت)
جور، مساوی، یکسان، عینی، همان، منطبق با

identic (صفت)
جور، مساوی، یکسان، عینی، همان، منطبق با

same (صفت)
یکسان، شبیه، همان، یک نواخت، همان کار، همان چیز، همان جور، عینا مثل هم، بهمان اندازه

idem (صفت)
همان

selfsame (صفت)
همان

پیشنهاد کاربران

ساخته شده از دو بَخشِ {هَم:نِشانگرِ برابری} و {آن:نشانِش ( =اشاره ) } است.
بِدرود!
اشارت است به چیزی که در خاطر ملحوظ است.
ibid
an abbreviation of the Latin “ibidem, ” meaning in the same place
سلام. دو معنی دارد :۱. ( بلافاصله ) همان که یعنی به محض آن که
۲. ( نیز ) همان کاری که خواستم را انجام دهد او نیز همان را انجام داد
آنچه که قبلا ذکر شده
همان : ( قید زمان ) به معنی بی درنگ
شب تیره مست آمد از دشت ِ سور
"همان" چون مرا دید ، جوشان زدور
یکی خنجر آبگون برکشید
همی خواست از تن سرم را برید
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۸۱.

بپرس