هم چشمی در انتخاباتraceهم چشمی گراییone-upmanshipهم چشمی کردنmatch, vie, to vie or compete (with one another), to keep up with the jonesescompete, rivalهم چشمی کردن از راه تقلیدemulate
rival (اسم)رقیب، حریف، هم چشمی، سبقت گیر، هم چشمی کنندهcompetition (اسم)هم اوری، رقابت، مسابقه، سبقت جویی، هم چشمی، تفاضلrivalry (اسم)هم اوری، رقابت، هم چشمیemulation (اسم)تقلید، مسابقه، هم چشمی، پژهان