match, vie, to vie or compete (with one another), to keep up with the joneses compete, rival
هم چشمی کردن از راه تقلید
emulate
مترادف ها
rival(اسم)
رقیب، حریف، هم چشمی، سبقت گیر، هم چشمی کننده
competition(اسم)
هم اوری، رقابت، مسابقه، سبقت جویی، هم چشمی، تفاضل
rivalry(اسم)
هم اوری، رقابت، هم چشمی
emulation(اسم)
تقلید، مسابقه، هم چشمی، پژهان
پیشنهاد کاربران
در گویش کتیچی از کویش های زبان بلوچی هم چهمی می گویند. به معنی رقابت، رقابتی که از روی حسادت باشد؛ تقلید، تقلیدی که از روی حس حسادت باشد؛ وقتی شخصی دارایی دیگری را می بیند، حس حسادت او را وامیدارد تا همان ... [مشاهده متن کامل]
دارایی ها را برای خود و خانواده تهیه کنید، خواه به راحتی توانایی تهیه آن ها را داشته باشد خواه با هزار سختی بتواند آن ها را تهیه کند
از هم یادگیری ، تأثیرپذیری از یکدیگر در انجام یک کار ، تقلید ، تکرار، الگوگیری